رادیو فصل آوا

حسین خلیل نژاد
    32
    میانگین پخش
    3.5K
    تعداد پخش
    10
    دنبال کننده
    از من چه مانده بعد تو جز ناتوانی امجز سنگ قبر خاطره روی جوانی امبی عشق و بی عاطفه و هیچ وعده ایماندم چگونه سمت خودت می کشانی ام…آن من که آزموده جهان را به عشق خویشحالا برای همچون تویی امتحانی امآن از ...

    از من چه مانده بعد تو جز ناتوانی ام

    جز سن...

    14:01
    • 76

    • 3 ماه پیش
    14:01
    نرگس بیمار تو گشته پرستار منتا چه کند این طبیب با دل بیمار منخفتهٔ بیدار گیر گرچه ندیدی ببینچشم پر از خواب خویش دیدهٔ بیدار منرسم تو عاشق‌کشی شیوهٔ من عاشقیتیغ زدن شغل تو، کشته شدن کار منبا همه تیر بل...

    نرگس بیمار تو گشته پرستار من

    تا چه کند ای...

    14:39
    • 60

    • 4 ماه پیش
    14:39
    صدا کن مراصدای تو خوب است. صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید. در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم. بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من...

    صدا کن مرا

    صدای تو خوب است.

    صدای ت...

    14:23
    • 49

    • 4 ماه پیش
    14:23
    کلماتم رادر جوي سحر مي شويملحظه هايم رادر روشني باران هاتا براي تو شعري بسرايم روشنتا که بي دغدغه بي ابهامسخنانم رادر حضور باداين سالک دشت و هامونبا تو بي پرده بگويمکه تو رادوست مي دارم تا مرز جنون((ش...

    کلماتم را

    14:00
    • 23

    • 4 ماه پیش
    14:00
    ما ترک سر بگفتيم، تا دردسر نباشدغير از خيال جانان، در جان و سر نباشددر روي هر سپيدي، خالي سياه ديدمبالاتر از سياهي، رنگي دگر نباشدرنگ قبول مردان، سبز و سفيد باشدنقش خيال رويش، در هر پسر نباشدچشم وصال ...

    ما ترک سر بگفتيم، تا دردسر نباشد

    غير از خ...

    14:49
    • 32

    • 4 ماه پیش
    14:49
    من ذره و خورشید لقایی تو مرابیمار غمم عین دوایی تو مرابی‌بال و پر اندر پی تو می‌پرممن که شدم چو کهربایی تو مرا**************************ای دوست به دوستی قرینیم تراهرجا که قدم نهی زمینیم ترادر مذهب عاش...

    من ذره و خورشید لقایی تو مرا

    بیمار غمم عی...

    14:37
    • 21

    • 4 ماه پیش
    14:37
    تو آب شده ای در اندوه اسبها دلتنگی دره ها قطرات شبنم، مه نمی گذارد که ببینمت شانه به سر تاجش را به زمین می گذارد که تو شهبانوی کوهستانها شوی کفشدوزک ها خالهای سیاهشان را برای گردنبند تو در بارانها رها...

    تو آب شده ای

    در اندوه اسبها

    دلتنگ...

    14:24
    • 25

    • 4 ماه پیش
    14:24
    خورشیدجاودانه می درخشد در مدار خویشماییم که پا جای پای خود می نهیم وغروب می کنیم هر پسینآن روشنای خاطر آشوبدر افق های تاریک دوردستنگاه ساده فریب کیستکه همراه با زمینمرا به طلوعی دوباره می کشاندای رازا...

    خورشید

    جاودانه می درخشد در مدار خویش

    <...
    14:40
    • 25

    • 4 ماه پیش
    14:40
    چو مرغ شب خواندی و رفتیدلم را لرزاندی و رفتی شنیدی غوغای طوفان راز خواندن وا ماندی و رفتیز باغ قصه به دشت خوابسایه ابریست در دل مهتابمثل روح آزرده ی مردابدلم را لرزاندی و رفتیچو مرغ شب خواندی و رفتیآخ...

    چو مرغ شب خواندی و رفتی

    دلم را لرزاندی و ...

    14:49
    • 29

    • 4 ماه پیش
    14:49
    ابر می‌بارد و من می‌شوم از یار جداچون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟ابر باران و من و یار ستاده به وداعمن جدا گریه‌کنان، ابر جدا، یار جداسبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبزبلبل روی‌سیه مانده ز گلزار جد...

    ابر می‌بارد و من می‌شوم از یار جدا

    چون کن...

    13:57
    • 32

    • 5 ماه پیش
    13:57
    ای شب جدایی که چون روزم سیاهی ، ای شبکن شتابی آخر زجان من چه خواهی ، ای شبمثال زلف دلبری ، ز بخت من سیه تری ، بلا بود سراسری ، تیره همچون آهی ، ای شبکنی به هجر یار من ، حدیث روزگار من ، بری زکف قرار م...

    ای شب جدایی که چون روزم سیاهی ، ای شب

    14:46
    • 30

    • 5 ماه پیش
    14:46
    تو در فتنه از حد به در کردیتو با من ز بد هم بدتر کردیز سوی نگاه تب آلودتمن تشنه را تشنه تر کردیپس از آرزو هاپس از جست جو هاندانی که ای مه چه ها کردمتو را بین خوبان جدا کردمصدا را به دل مبتلا کردمته کو...

    تو در فتنه از حد به در کردی

    تو با من ز بد...

    13:28
    • 32

    • 5 ماه پیش
    13:28
    کاشکی تقدیر انسانها فقط در خواب بودقصه از آغار سر میشد دلت بی تاب بودبعد تو بیزارم از صبح و طلوع آفتابکوچه های عاشقی از مهر تو مهتاب بودگفته بودی تا ابد همراه و غم خوار منیلعنت و نفرین بر این بیراهه ک...

    کاشکی تقدیر انسانها فقط در خواب بود

    قصه ا...

    14:55
    • 40

    • 5 ماه پیش
    14:55
    ای یاد دوردست که دل می بری هنوزچون آتش نهفته به خاکستری هنوزهر چند خط کشیده بر آیینه ات زماندر چشمم از تمام خوبان، سری هنوزسودای دلنشین نخستین و آخرین!عمرم گذشت و توام در سری هنوزای چلچراغ کهنه که زآن...

    ای یاد دوردست که دل می بری هنوز

    چون آتش ن...

    13:40
    • 28

    • 5 ماه پیش
    13:40
    آبی که از این دیده چو خون می‌ریزدخونیست بیا ببین که چون می‌ریزدپیداست که خون من چه برداشت کنددل می‌خورد و دیده برون می‌ریزد...

    آبی که از این دیده چو خون می‌ریزد

    خونیست ...

    14:43
    • 38

    • 6 ماه پیش
    14:43
    «ماخ اولا» پیکره ی رود بلندمی رود نا معلوممی خروشد هر دممی جهاند تن، از سنگ به سنگ،چون فراری شده ای(که نمی جوید راه هموار)می تند سوی نشیبمی شتابد به فرازمی رود بی سامان؛با شب تیره، چو دیوانه که با دیو...

    «ماخ اولا» پیکره ی رود بلند

    می رود نا معل...

    14:00
    • 26

    • 6 ماه پیش
    14:00
    گل خيال تو در دشت خواب مى رويد به شوق روى تو از ديده آب مى رويد نگاه خون شده ام لاله زار مستى هاست از اين پياله دمادم شراب مى رويد لبان خشكِ طلب آيه هاى مأيوسند در اين عطش كده تنها سراب مى رويد تمام آ...

    گل خيال تو در دشت خواب مى رويد

    به شوق رو...

    14:41
    • 25

    • 6 ماه پیش
    14:41
    و من چقدر دلم مي خواهد همه داستانهاي پروانه ها را بدانند کهبي نهايتباردر نامه ها و شعر هادر شعله ها سوختند... تا سند سوختن نويسنده شان باشندپروانه هاآختصور کنآن ها در انديشه چيزي مبهمکه انعکاس لرزاني ...

    و من چقدر دلم مي خواهد همه داستانهاي پروانه ها ...

    14:22
    • 26

    • 6 ماه پیش
    14:22
    یا کسی جز تو زیبا نبوده استیا مرا چشم بینا نبوده استهرگزم پیش از این دل سپردناین چنین بی محابا نبوده استعاشقی پیش از آن که تو باشیهرگز این گونه زیبا نبوده استجز لبت هیچ پیمانه ای رااین شرابِ گوارا نبو...

    یا کسی جز تو زیبا نبوده است

    14:34
    • 23

    • 6 ماه پیش
    14:34
    امشب آهنگ دیگر کن ای دوستنغمه دیگری سر کن ای دوستشادی خاطر دل پریشانره بگردان و اشکی بیفشانره بگردان که در پرده غمجان ما می گدازد دمادمای غم سر خوشان خوش نواییآشنا آشنا آشناییمثل پیوستن باغ و بارانآشن...

    امشب آهنگ دیگر کن ای دوست

    نغمه دیگری سر ک...

    14:39
    • 24

    • 6 ماه پیش
    14:39
    هراس از این عاشقانه هاییکه بر لبم مانده استفرصت ابرازش نبودمن دو سه بار بر عاشقانه هابر لب هادر پرده های راه راه پنجرهگم شده بودمو در تاریکیوقتی همه خواب بودنداز پرده های راه راه بیرون آمده بودمدر خوا...

    هراس از این عاشقانه هایی

    که بر لبم مانده ...

    14:46
    • 16

    • 6 ماه پیش
    14:46
    روی ماه دستمال نمدار میکشم نوک قاشق آسمونو میچشم میپاشم ستاره هارو سر راهت که بیای قدم بذاری رو چشم نازنین غزل غزل داد توی کوچه های شمشاد با لب ترانه فریاد گل نرگس باغت آباد شبارو جمع میکنم تا میز...

    روی ماه دستمال نمدار میکشم

    نوک قاشق آسم...

    14:21
    • 17

    • 6 ماه پیش
    14:21
    نمی دانم باران چیستاندوه آبهای سیاه را ندیده ام که به دریا می ریزندعطر شبانه ماه را نشنیده ام که یانیسکریت سوسدر آتش شعرهایش می بوییدو زخم شانه بایرون که شعله کشان از کرانه استانبول می گذشتنمی دانم سی...

    نمی دانم باران چیست

    اندوه آبهای سیاه را ن...

    14:35
    • 20

    • 6 ماه پیش
    14:35
    تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست  محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست  از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت  که در این وصف زبان دگری گویا نیست  بعد تو قول و غزل‌هاست جهان را اما&...

    تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست 

    ...

    14:52
    • 26

    • 6 ماه پیش
    14:52
    ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستیوان گه برو که رستی از نیستی و هستیگر جان به تن ببینی مشغول کار او شوهر قبله‌ای که بینی بهتر ز خودپرستیبا ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باشبیماری اندر این ره بهتر ز تند...

    ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی

    وان گه...

    12:57
    • 21

    • 6 ماه پیش
    12:57
    ابری نیست .بادی نیست.می نشینم لب حوض:گردش ماهی ها ، روشنی ، من ، گل ، آب.پاکی خوشه زیست.مادرم ریحان می چیند.نان و ریحان و پنیر ، آسمانی بی ابر ، اطلسی هایی تر.رستگاری نزدیک : لای گل های حیاط.نور در کا...

    ابری نیست .

    بادی نیست.

    می نشینم لب ...

    14:52
    • 23

    • 6 ماه پیش
    14:52
    هیچ عاشق خود نباشد وصل‌جوکه نه معشوقش بود جویای اولیک عشق عاشقان تن زه کندعشق معشوقان خوش و فربه کندچون درین دل برق مهر دوست جستاندر آن دل دوستی می‌دان که هستدر دل تو مهر حق چون شد دوتوهست حق را بی گم...

    هیچ عاشق خود نباشد وصل‌جو

    که نه معشوقش بو...

    14:08
    • 11

    • 6 ماه پیش
    14:08
    چو مرغ شب خواندی و رفتیدلم را لرزاندی و رفتی شنیدی غوغای طوفان راز خواندن وا ماندی و رفتیز باغ قصه به دشت خوابسایه ابریست در دل مهتابمثل روح آزرده ی مردابدلم را لرزاندی و رفتیچو مرغ شب خواندی و رفتیآخ...

    چو مرغ شب خواندی و رفتی

    دلم را لرزاندی و ...

    14:05
    • 17

    • 6 ماه پیش
    14:05
    دل روشنی دارم ای عشق صدایم کن از هر کجا می توانیصدا کن مرا از صدف های بارانصدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتنصدایم کن از خلوت خاطرات پرستوبگو پشت پرواز مرغان عاشقچه رازی استبگو با کدامین نفسمی توان ت...

    دل روشنی دارم ای عشق 

    صدایم کن از هر...

    13:41
    • 21

    • 6 ماه پیش
    13:41
    و عشق آمد و با شوق انتخابم کردمرا که شهر کر و کور ها جوابم کردو عشق چشم مرا بست و مشت من وا شدو عشق بود که وابسته ی نقابم کرد، عشق بودو عشق آمد و دستورداد حاضر شودر این کویر نمان در این کویر نمانچشمه ...

    و عشق آمد و با شوق انتخابم کرد

    مرا که شهر...

    11:45
    • 18

    • 6 ماه پیش
    11:45
    ابر می‌بارد و من می‌شوم از یار جداچون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟ابر باران و من و یار ستاده به وداعمن جدا گریه‌کنان، ابر جدا، یار جداسبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبزبلبل روی‌سیه مانده ز گلزار جد...

    ابر می‌بارد و من می‌شوم از یار جدا

    چون کن...

    14:42
    • 26

    • 6 ماه پیش
    14:42
    ز رهِ هوس، به تو کی رسم؟ نفسی ز خود نرمیده منهمه حیرتم! به‌ کجا روم؟ به رهت سری نکشیده منبه چه برگ، سازِ طرب‌ کنم؟ ز چه جام نشئه طلب‌ کنم؟گلِ باغِ شعلهْ نچیده من‌، مِیِ داغِ دلْ نچشیده منچو گل آنکه نس...

    ز رهِ هوس، به تو کی رسم؟ نفسی ز خود نرمیده من

    14:56
    • 20

    • 6 ماه پیش
    14:56
    نه، نمی‌توانم فراموشت کنم زخم‌های من، بی‌حضور تو از تسکین سر باز می‌زنند بال‌های من تکه‌تکه فرو می‌ریزند بره‌های مسیح را می‌بینم که به دنبالم می‌دوند و نشان فلوت تو را می‌پرسند نه، نمی‌توانم فراموشت ک...

    نه، نمی‌توانم فراموشت کنم

    زخم‌های من، بی...

    13:50
    • 27

    • 7 ماه پیش
    13:50
    شب که می رسد از کناره هاگریه می کنم با ستاره هاوای اگر شبی ز آستین جانبَر نیاورم دست چاره هاهم چو خامُشان ، بسته ام زبانحرف من بخوان ، از اشاره هاقصه ی مرا ، بشنوی تو هم بشنوند اگر ، سنگ خاره هاما ز ا...

    شب که می رسد از کناره ها

    14:47
    • 22

    • 7 ماه پیش
    14:47
    خوشا دردی که درمانش تو باشی     خوشا راهی که پایانش تو باشیخوشا راهی که پایانش تو باشی    خوشاپشمی که رخسار تو بیندخوشا ملکی که سلطانش تو باشی    دل قن...

    خوشا دردی که درمانش تو باشی     ...

    14:12
    • 25

    • 7 ماه پیش
    14:12
    اهل کاشانمنسبم شاید برسدبه گیاهی در هند، به سفالینه‌ای از خاک «سیلک»نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد.پدرم پشت دو بار آمدن چلچله‌ها، پشت دو برف،پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی،پدرم پشت زمان‌ها م...

    اهل کاشانم

    نسبم شاید برسد

    به گیاهی ...

    11:12
    • 19

    • 7 ماه پیش
    11:12
    پرده را برداریم بگذاریم که احساس هوایی بخوردبگذاریم بلوغ زیر هر بوته که میخواهد بیتوته کندبگذاریم غریزه پی بازی برودکفش ها را بکند وبه دنبال فصول از سر گل ها بپردبگذاریم که تنهایی آواز بخواندچیزی...

    پرده را برداریم بگذاریم که احساس هوایی بخو...

    14:34
    • 28

    • 7 ماه پیش
    14:34
    خانگی گشته ام ای خیل خیابانی من تا نصیب که شود عرصه طوفانی منپی آن حادثه نادره ای می گردم که مجالی نگذارد به پشیمانی منپی اعمالی از این سبک ، پی زلزله ای که ستونی بزند باز به ویرانی منبه کجا می رود ای...

    خانگی گشته ام ای خیل خ...

    13:56
    • 25

    • 7 ماه پیش
    13:56
    شهاب زر نکشیدی شب سیاهم راگلی به سر نزدی آفتاب و ماهم راپرنده ای که به نام تو بود از لب منپرید و برد به همراه خود نگاهم رارسیده و نرسیده به اوج سوزاندیبه هرم صاعقه ای بال مرغ آهم رابهار را به تمامی ند...

    شهاب زر نکشیدی شب سیاهم را

    گلی به سر نزدی...

    14:33
    • 26

    • 7 ماه پیش
    14:33
    دل من دیر زمانی است که می پندارد ؛« دوستی » نیز گُلی است؛مثل نیلوفر و ناز ،ساقهء تُردِ ظریفی دارد .بی گمان سنگدل است آنکه روا می داردجان این ساقه نازک راـ دانسته ـبیازارد !*در زمینی که ضمیر من و توست ...

    دل من دیر زمانی است که می پندارد ؛

    « دوست...

    13:55
    • 17

    • 8 ماه پیش
    13:55
    مگر از این تنهاتر میشود دیگر دل من کس ندانم چون موجی که بخواند ساحل من من همانم که ندانم لحظه ای جز به پریشانی و اندوه به که گویم درد دل را که شود تکرار در آینه ی کوه تا قیامت پاییزیست این جهان باطل ...


    مگر از این تنهاتر میشود دیگر دل من<...

    12:48
    • 17

    • 8 ماه پیش
    12:48
    من مدتی است ابر بهارم برای تو باید ولم کنند ببارم برای تواین روزها پر از هیجان تغزلم چیزی بجز ترانه ندارم برای توجان من است و جان تو امروز حاضرم این را به پای آن بگذارم برای تواز حد دوست دارمت اعداد ع...

    من مدتی است ابر بهارم برای تو

    باید ولم ک...

    14:05
    • 24

    • 8 ماه پیش
    14:05
     باز کن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقیها را جشن میگیرد و بهار روی هر شاخه، کنار هر برگ شمع روشن کرده است همه ی چلچله ها برگشتند و طراوت را فریاد زدند کوچه یکپارچه آواز شده ست و درخت گیلاس هد...

     ب...

    12:28
    • 21

    • 8 ماه پیش
    12:28
    برآمد باد صبح و بوی نوروزبه کام دوستان و بخت پیروزمبارک بادت این سال و همه سالهمایون بادت این روز و همه روزچو آتش در درخت افکند گلناردگر منقل منه آتش میفروزچو نرگس چشم بخت از خواب برخاستحسدگو دشمنان ر...

    برآمد باد صبح و بوی نوروز

    به کام دوستان و...

    14:34
    • 22

    • 8 ماه پیش
    14:34
    حالا سالهاست که دیگر هیچ نامه‌ای به مقصد نمی‌رسد حالا بعد از آن همه سال، آن همه دوری آن همه صبوری من دیدم از همان سرِ‌ صبحِ آسوده هی بوی بال کبوتر و نایِ تازه‌ی نعنای نورسیده می‌آید پس بگو قرار بود که...

    حالا سالهاست که دیگر هیچ نامه‌ای به مقصد نمی‌رس...

    14:47
    • 19

    • 9 ماه پیش
    14:47
    به سراغ من اگر می‌آیید،پشت هیچستانمپشت هیچستان جایی استپشت هیچستان رگ‌های هوا، پر قاصدهایی استکه خبر می‌آرند، از گل واشده دورترین بوته خاکروی شن‌ها هم، نقش‌های سم اسبان سواران ظریفی است که صبحبه سر تپ...

    به سراغ من اگر می‌آیید،

    ...

    14:31
    • 13

    • 9 ماه پیش
    14:31
    ماهی تنهای تنگم !کاش دست سرنوشتبرکه ای کوچک به من می داددریا ... پیشکش !...

    ماهی تنهای تنگم !

    کاش دست سرنوشت

    بر...

    13:35
    • 12

    • 9 ماه پیش
    13:35
    هنگام که گریه می دهد ساز این دود سرشتِ ابر بر پشت هنگام که نیل، چشم، دریا از خشم به روی میزند مشت زان دیر سفر که رفت از من غمزه زن و عشوه ساز داده دارم به بهانه های مانوس تصویری از او بر گشاده ...

    هنگام که گریه می دهد ساز

    این دود سرشتِ ا...

    13:39
    • 14

    • 9 ماه پیش
    13:39
    قبول که ما دو خط موازی ، هیچگاه وقت بهم نمی رسیمفقط ... این فاصله را کمتر کن،می خواهم بهتر ببینمت...

    قبول که ما دو خط موازی ،

    هیچگاه وقت بهم ...

    13:21
    • 12

    • 9 ماه پیش
    13:21
    بهار نزدیک است صدای قدمهایش ، درختان را از خواب بیدار می کندبهار نزدیک است و چشمه ها خوب می دانند که با بهار همه چیز را می شود از نو نوشتبهار نزدیک است ، کاش تو هم با بهار بیایی .....

    بهار نزدیک است

    صدای قدمهایش ، درختان را ...

    14:40
    • 14

    • 9 ماه پیش
    14:40
    shenoto-ads
    shenoto-ads