خورشید
جاودانه می درخشد در مدار خویش
ماییم که پا جای پای خود می نهیم و
غروب می کنیم هر پسین
آن روشنای خاطر آشوب
در افق های تاریک دوردست
نگاه ساده فریب کیست
که همراه با زمین
مرا به طلوعی دوباره می کشاند
ای راز
ای رمز
ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین
"حسین پناهی"
اولین نفر کامنت بزار
تو در فتنه از حد به در کردی
تو با من ز بد...
کاشکی تقدیر انسانها فقط در خواب بود
قصه ا...
ای یاد دوردست که دل می بری هنوز
چون آتش ن...
امشب آهنگ دیگر کن ای دوست
نغمه دیگری سر ک...
هراس از این عاشقانه هایی
که بر لبم مانده ...
روی ماه دستمال نمدار میکشم
نوک قاشق آسم...
نمی دانم باران چیست
اندوه آبهای سیاه را ن...
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
...
ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
وان گه...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است