کتاب زخم های متبرک

مخابرات استان تهران
    5
    میانگین پخش
    85
    تعداد پخش
    0
    دنبال کننده

    کتاب زخم های متبرک

    مخابرات استان تهران
    5
    میانگین پخش
    85
    تعداد پخش
    0
    دنبال کننده

     زهر شیمیایی آنقدر نامرد است که گریبان فرزندان و خانواده را هم بگیرد، کودکی که سم را از خون پدر دارد و جسم نحیفش تاب و تحمل نمی آورد و خیلی زود هنوز نشکفته پرپر می شود، پگاه دختر دوم صمد 9 بار خو...


    12:56
    • 1

    • 3 روز پیش
    12:56
    لخته خون ناشي از موج انفجار در مغز او نشسته است. وقتي به راه مي‌افتد اعصاب چشم را برهم مي‌ريزد و اين دست مهربان فرزند اوست كه پدر را در خانه به اين سو و آن سو مي‌برد. چشم‌هاي كم‌سوي او هنوز روشنايي ان...


    10:49
    • 1

    • 4 روز پیش
    10:49
     روح خدايي آدم‌هاي آنجا در عروجي ديگربار ، از زمين رو سوي آسمان مي‌كرد. پاي رفيق اگر بر روي مين مي‌رفت،‌ اعضاي وجود تو به درد مي‌آمد، گلوله‌اي اگر بر قلبي مي‌نشست، جان تو را انگار مي‌در...


    18:06
    • 1

    • 4 روز پیش
    18:06
     آنها كه كامشان شيرين از عشق به اوست،‌ طعم خوش وصل را  با زمزمه‌هاي اميد و نشاط،  آنچنان در خود متجلي كرده‌اند كه تلخ‌ترين زهرهاي عالم گويا بر آنها بي‌اثر است. رنج می کشند اما مرامشان ب...


    21:58
    • 0

    • 4 روز پیش
    21:58
     "ريا كدام است؟ مگر كسي كه به جبهه مي‌رود تا جان ،‌ عزيزترين نعمت الهی را در راه آرمان‌ و هدفي كه دارد فدا كند، مي‌تواند اهل ريا باشد؟ آهن در كوره آتش آبديده مي‌شود و سختي‌هاي جنگ با وجود تم...


    12:05
    • 0

    • 4 روز پیش
    12:05
     آدمی حیران می ماند از این همه صلابت و ایستادگی روح بارانی در جسمی پر از گلوله. سید مردی از جنس گلوله است با روحی به لطافت باران، تن او مزرعه تیرها و ترکش هایی می شود که در هر عملیاتی گویا قرار ا...


    22:37
    • 6

    • 3 ماه پیش
    22:37
    • 4

    • 3 ماه پیش
    آخرين گفت‌وگو با احسان ثقفي قبل از پرواز ساعت ملاقات هنوز شروع نشده است. جمعيت زيادي براي ديدار با بيماران خود، عقربه‌هاي ساعت را نگاه مي‌كنند تا هرچه زودتر ساعت 15 را نشان دهد. نگهبان بيمار...

    آخرين...

    11:33
    • 4

    • 3 ماه پیش
    11:33
     دوبار كه او را مجروح و زخمي پس از بمباران شيميايي به بيمارستان منتقل كرده بودند،‌ نتوانست طاقت بياورد و با اصرار به خط مقدم برگشت. مدتي بعد مورد اصابت تركش خمپاره قرار گرفت و دوباره به پشت خط م...


    09:47
    • 2

    • 3 ماه پیش
    09:47
     کنار جسم های گلگون و تن های پاره پاره در معراج الشهدا ، جسمی آرام گرفته است که گلوله، پیشانی و قسمتی از جمجمه را با خود برده است. نامش در فهرست افلاکیان به ثبت رسیده و روح پرواز کرده است که ناگه...


    16:04
    • 4

    • 3 ماه پیش
    16:04
    باید عقب نشینی کنید، از 900 نفری که از کانال پرورش ماهی عبور کرده اید فقط شما 12 نفر مانده اید، بازگردید، عراقی ها قیچی تان کرده اند، جانتان را بردارید و برگردید. " ای دل تو چه می کنی، حرف ح...

    15:46
    • 7

    • 3 ماه پیش
    15:46
    ...و او از حادثه‌هايي برايمان سخن مي‌گويد كه از زاويه نگاه امروزي همه رنج است و مرارت و سختي، او از پيكرهاي مجروح و سرها و دست‌هاي بريده و بدن‌هاي تكه‌پاره شده‌‌اي مي‌گويد كه هرچه سرخي خون است را به ی...

    16:40
    • 5

    • 3 ماه پیش
    16:40
    اين كپسول اكسيژن همدم و همراز من است، سال‌هاست كه مرا از خفگي نجات مي‌دهد و دردهاي مرا مي‌شناسد. عضوي از خانواده‌ام شده است. هرگز فكر نمي‌كردم سال‌ها قبل كه در بيمارستان صحرايي «الحديد» واقع در منطقه ...

    اين كپسول اكسيژن هم...

    11:29
    • 6

    • 3 ماه پیش
    11:29
    ارتفاعات دوپازا در منطقه سردشت سراسر پوشیده از برف و یخ است، جایی که بچه های گردان شهادت زیرپای تپه مادر که در تصرف دشمن است، ایستادگی و مقاومت کوه ها را به سخره گرفته اند.سرمای سخت و جانکاه منطق...

    12:07
    • 3

    • 3 ماه پیش
    12:07
    ....تير به پا و تركش‌هاي متعددي به كمر و شكم اصابت كرد، مي‌خواستم بلند شوم، ولي احساس كردم پايم قطع شده است، منورها پشت سر هم بالاي سرم روشن مي‌شد، كاملاً‌ در تيررس دشمن قرار داشتم. تير و خمپاره ...

    11:47
    • 2

    • 3 ماه پیش
    11:47
    تمامي معادلات مربوط به جسم خاكي را به هم مي‌ريزند. مرگ معناي متعالي مي‌يابد.شرف و غيرت و حيثيت، افسار اراده را به دست مي‌گيرد و مين‌هاي در كمين و گلوله‌هاي آتشين، گل واژه‌هايي مي‌شوند كه خط بهشت ...

    10:03
    • 3

    • 3 ماه پیش
    10:03
    یک لحظه احساس کردم برق تمام وجودم رافراگرفت. خون بر پهنای صورتم فوران کرد، بچه ها هرگز گمان نمی کردند که من سالم بمانم. هوشیار بودم تا زمانی که خون زیادی از بدنم رفت. سست و کم رمق پشت خاکریز افتا...

    یک لحظه احساس کردم برق تمام وجودم رافراگرفت. خو...

    16:17
    • 6

    • 3 ماه پیش
    16:17
    شب قبل مادرم خواب مي‌بيند كه من روي آب خوابيده‌ام، گلوله توپ به سنگر ما خورد، زمين زير سنگر باتلاقي بود و قدرت انفجار نيز خيلي زياد؛ تركش‌هاي زيادي وارد بدنم شد و پاهايم به شدت آسيب ديد، حس عجيبي بود،...

    13:49
    • 3

    • 3 ماه پیش
    13:49
    اگر به مغز شما هم 164 بار شوك الكتريكي وارد شود، مطمئن باشيد حافظه‌اي برايتان باقي نمي‌ماند. آنقدر كه حتي سال تولد خود را هم فراموش مي‌كنيد. تا چه رسد به اينكه سال به جبهه رفتن و نام عمليات‌هايي ...

    12:47
    • 14

    • 4 ماه پیش
    12:47
    مصاحبه با «سعيد كريمي» جانباز ی كه به ندرت از خانه خارج مي‌شود،‌ از سخت‌ترين مصاحبه‌هاي دوران خبرنگاريم بود، سخت از اين لحاظ كه در برابرش احساس شرم مي‌كني و اينكه حق بسياري بر گردنت دارد، اين احساس كه...

    مصاحبه با «سعيد كري...

    12:43
    • 8

    • 4 ماه پیش
    12:43
    قهرمانان داستان های واقعی پیش روی شما که در صفحات آینده کتاب به روایت لحظات رنج شیرین و زخم های متبرک شان پرداخته شده است، مردمانی هستند که در روزگاران نه چندان دور، جان برداشتند و به میدان معرکه زدند...


    04:31
    • 9

    • 5 ماه پیش
    04:31
    shenoto-ads
    shenoto-ads