کنار جسم های گلگون و تن های پاره پاره در معراج الشهدا ، جسمی آرام گرفته است که گلوله، پیشانی و قسمتی از جمجمه را با خود برده است. نامش در فهرست افلاکیان به ثبت رسیده و روح پرواز کرده است که ناگهان مسئولان بخش متوجه می شوند بر مشمایی که شهید را با آن پوشانده اند بخار دهان نقش بسته است.
بخت از دهان دوست نشانم نمی دهد
اینم همی ستاند و آنم نمی دهد
بار خدایا این چه تقدیر بود که مرا از کوی رندان، هبوط دیگر باری نصیبم ساختی و این وصل را هجران و سرخوشان عشق را نالان کردی، شاخه وصل می شکند و مرغ پران می شود و آنها که امیررضا را از بلندی ارتفاعات دوپازا به عقب می کشانند با سری متلاشی شده، هرگز گمان نمی کردند که او را بار دیگر ایستاده برروی دوپای خود ببینند
اولین نفر کامنت بزار
اين كپسول اكسيژن هم...
یک لحظه احساس کردم برق تمام وجودم رافراگرفت. خو...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است