متولد سال 1341 در شهرستان گرمسار و بزرگ شده تهران است. از ناحیه پا، شكم، سر و چشم و گوش بر اثر انفجار خمپاره60 آسیب دیده و 40 درصد جانبازی دارد. تا قبل از آن در مركز خدمات تلفنی 195 مشغول به كار بوده ولی به علت شدت جراحات تقاضای از كار افتادگی میكند و در نهایت پس از فراز و نشیبهای بسیار، جانباز حالت اشتغال شركت شده و هماكنون دردهای ناشی از جراحات را تحمل میكند. او داستان مجروح شدنش را اینگونه تعریف میكند: «آخرین باری كه به جبهه اعزام شدم حال و هوای عجیبی داشتم. به نظرم میرسید كه ندایی مبهم به من میگوید این رفتن بازگشتی ندارد. خداحافظی سختی از خانواده كردم گویا كه هرگز آنها را نخواهم دید. در منطقه شرهانی كه نزدیكترین نقطه به عراقیها بود، خدمت میكردم. بچهها به آنجا شهرك 60 هم میگفتند؛ زیرا مدام خمپاره 60 میآمد. مدتی گذشت؛ اما خبری نشد. مطمئن بودم كه این بار برایم اتفاق خوشی خواهد افتاد. تا اینكه در یكی از شبها خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم امام (ره) وارد سنگر ما شدند. میهمان عزیزی داشتیم. امام (ره) گفت چقدر میخوابی بلند شو و بیا بیرون سنگر. میخواهم برایت آب بریزم و تو خود را شستشو دهی. خجالت كشیدم اما امر امام (ره) را باید اجابت میكردم.
اولین نفر کامنت بزار
سالهای زیادی از بهتری...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است