خدا می داند بهترین لحظات زندگی ما در جبهه ها سپری شد، آنجا که همه در غم ها و غصه ها و شادی ها با هم شریک می شوند، با ارزش ترین کالایی که انسان دارد یعنی جان بر سردست گذاشته می شود تا در طبق اخلاص هدیه شود به درگاه جان جانان، آنجا ترس بی معنا می شود و هر آن چشم انتظار تیری و یا ترکشی هستی که بوسه زند بر پیشانی ات و تو را به معبود برساند. کدام فهم بشری می تواند درک کند شور و عشق حسینی بسیجیانی را که مرگ را به مسخره می گیرند. دنیا با تمام جاذبه هایش پیش چشمت کمترین رنگ و بویی ندارد و همان می شود که امثال "محمود آقا فتحی" دل از زادگاه خود یعنی تهران بزرگ می کند و در کوچه سیزدهم شهرک قائمیه اسلامشهر دور از هیاهوی پایتخت نشینان هنوز پاک و زلال و ناب بر سرچشمه معرفت نشسته است تا به خانه اش برویم و تبسم شیرینش را از ابتدای دیدار تا لحظه ای که سرمای پر سوز اسلامشهر را نادیده می گیرد و بدرقه مان می کند، نظاره گر باشیم.
متولد سال 1337 در 10 متری دوم جوادیه تهران است. شش سال بیشتر ندارد که مادرش به رحمت ایزدی می پیوندد و خانواده آنها از جوادیه به محله سرآسیاب مهرآباد جنوبی نقل مکان می کند.......
اولین نفر کامنت بزار
منطقه كشاورزي سياه...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است