در اندیشه های تمامیت خواه، هر رفتاری که به گونه ای باعث لذت بشه در زمرۀ گناهان قرار گرفته. چرا که اونا به خوبی می دونن هیچ انسانی وجود نداره که حداقل یک بار به حکم غریز...
در اندیشه های تمامیت...
چرا همیشه به من که می رسه منطق سادۀ سریال ها و رمان های لعنتیتون جاش رو به پیچیدگی های سرگیجه آور زندگی واقعی می ده؟ «ریحانه» منو دوست داشت؟ خوب به من چه؟ من که اونو ...
چرا همیشه به من که می ...
. فکرش رو بکنید؛ شما در جایی متولد شدید که همۀ موجودات اطرافتون اشکال متکثر و متعدد یک شخصیت، یعنی هیولای وحشی و ترسناک درد هستن! همۀ رفتارهای این موجود در دایرۀ تعامل با اون هیولای وحشی، ساخته شده...
. فکرش رو بکنید؛ شما در جایی متولد شدید که همۀ ...
پدر سه فرزند و همسر یک زن خانواده دوست به واگن های قطار می رسه. مچ پاهای بچه رو محکم می گیره. تو هوا تابش میده و با قدرت و دقت تمام، سرش رو به سه کنج فولادی واگن میکوبه. کلۀ بچه مثل هندونه می...
پدر سه فرزند و همسر یک زن خانواده دوست به واگن...
شاید باید هر دفعه چشمای هرزۀ مردایی رو که اندامت رو وجب می کردن درمی آوردم و قبل از این که بغلت کنم توی گوشت می گفتم: ببین! این سرطان لعنتی داره میره توی تنم. ا...
شاید باید هر د...
با عرض پوزش از تأخیر پیش اومده....
دوستان عزیز برای سفارش تبلیغات به سابسکرایب نیاز دارم. لطفا بعد از شنیدن لطف کنید و اون سابسکرایب ..... رو بزنید!!!
درد از دست دادن «ماهک»، هیولا نبو...
با عرض پوزش از تأخیر پیش اومده....
دوستان...
یک شیشۀ مه گرفته جلوی چشمامه و من دارم از وسط این جهان غبارآلود صدای آشنای خواهرم و می شنوم. فکر کنم یه ساعت خوابیدم. نه شایدم فقط چند دقیقه. دیگه دارن می ترسن. من نمی ...
یک شیشۀ مه گرفته جلوی...
مادرم همیشه منتظر بود. وقت نداشت با ما حرف بزنه. وقت نداشت دوستمون داشته باشه. فقط به اجبار گاهی بلند می شد. غذایی می پخت. بچه ای می زایید. چیزی می شست و بعد دوبار...
مادرم همیشه منتظر ب...
لبخند کثیف دوتا پسر توجهم رو جلب کرد. چند قدم رفتم عقب و بله!!! من خودم رو توی دردسر انداختم. دخترۀ احمق اصلاً حواسش به یقه اش نیست. از این زاویه حتی منم دارم خط بین دو...
لبخند کثیف دوتا پسر...
چند تا ککومک بالای لپاش بود. قدش دقیقاً اندازۀ من بود شاید فقط یک یا دو سانت کوتاهتر و امان از چشماش!! چشمای متوسط. کاملاً معمولی و خالی از هر اغراق و اضافه ای. نه در...
چند تا ککومک بالای...
من الان باید این جا باشم چون وقتی برم هتل شاید دیگه این حس رو نداشته باشم تا من رو قبل از مرگ یک بار دیگه پای این مجسمه بکشه. شاید دیگه هیچ وقت این لذت رو با نگاه کردن ب...
من الان باید این جا...
«رامین» پرنده بودن یعنی احتمال پرواز. تو یادت رفت باید مواظب پرنده ات باشی. وقتی پرای پرنده باز بشه یا پرواز میکنه؛ یا دق!!! نذار دق کنم «رامین».
«رامین» پرنده بودن...
این یارو یه تیکه میگه: من همش مونده به یادم
شبم آروم نمیگیره؛ خوب یه روز میبره آدم
یه روزی که مثل هر روز، ی...
این یارو یه تیکه میگه...
این رمان، زندگی بازندۀ شمارۀ یک رو روایت میکنهاین یارو یه تیکه میگه: من همش مونده به یادمشبم آروم نمیگیره؛ خوب یه روز میبره آدمیه روزی که مثل هر روز، یه روزی مثل همیشهمیبینی ای دل غافل دیگه هیج جوری نمیشهبا خودت کنار بیای و سرت و شیره بمالینفست داره میگیره توی این خونۀ خالی بغلت میکنه کمکم سینۀ سنگی دیوار پا میشی خرد و کلافه دنبال پات سیگاریه خیال دور مبهم همه رو هوایی کردهاین خیال یا تپانچه، این که اصلاً خود دردهباورت نمیشه قلبت که یه عمره سنگ و سربهوقتی میشکنه دوباره بیحیا شه مث گربهدیگه از شب و ستاره انتظارت بیدلیلهخودتی و خاطراتت مث پروانه تو پیله
میلاد امیری
1 ماه پیشزنده باد همچنان در اوج، داستان شسته رفته ای که از دل چرک و کثافت های انسانی میاد... جذابیت داستان همچنان در قسمت ۶ هم حفظ شده.
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است