رامین رسیده کانادا!
حالا این شما و این نخ...
سلام دوستان!
بعد از مدتها یک بار دیگه سلا...
اعتراف میکنم همیشه از این قسمت داستان متنفر بود...
بطالتی ست سخت و چشم دردیده این تنفس در میان هم ...
ای...
ای مث من تک و تنها!
کاش بفهمی...
سفر اصلا کلمه نیست! یه...
دست هایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد...
سلام
بازم مدرسه ام دیر شد!!!!
چی می...
هر کاری رو اگه سر وقت انجام ندی؛ بی مزه می شه!<...
سلام
عرض ادب و احترام دارم به محضر شما دو...
سلام و عرض ادب و احترام
امروز ابراهیم گلس...
سلام واقعا برای انتشار این اپیزود تا لحظه آخر د...
نیستی
نبودی
نخواهی بود
هرگز ...
این اپیزود با افتخار تقدیم می شود به یکی از وفا...
این اپیزود تقدیم می شود به مریم عزیز!!!!
...
از بی نظمی پیش اومده عذرخواهی می کنم
گاهی...
زمان، در «پارک هوایی» ...
تو در جریان این عشق خیلی ضرر کردی من از روزی که...
از پشت دیواری که درخت...
در اندیشه های تمامیت...
چرا همیشه به من که می ...
. فکرش رو بکنید؛ شما در جایی متولد شدید که همۀ ...
پدر سه فرزند و همسر یک زن خانواده دوست به واگن...
شاید باید هر د...
با عرض پوزش از تأخیر پیش اومده....
دوستان...
یک شیشۀ مه گرفته جلوی...
مادرم همیشه منتظر ب...
لبخند کثیف دوتا پسر...
چند تا ککومک بالای...
من الان باید این جا...
«رامین» پرنده بودن...
این یارو یه تیکه میگه...
این رمان، زندگی بازندۀ شمارۀ یک رو روایت میکنهاین یارو یه تیکه میگه: من همش مونده به یادمشبم آروم نمیگیره؛ خوب یه روز میبره آدمیه روزی که مثل هر روز، یه روزی مثل همیشهمیبینی ای دل غافل دیگه هیج جوری نمیشهبا خودت کنار بیای و سرت و شیره بمالینفست داره میگیره توی این خونۀ خالی بغلت میکنه کمکم سینۀ سنگی دیوار پا میشی خرد و کلافه دنبال پات سیگاریه خیال دور مبهم همه رو هوایی کردهاین خیال یا تپانچه، این که اصلاً خود دردهباورت نمیشه قلبت که یه عمره سنگ و سربهوقتی میشکنه دوباره بیحیا شه مث گربهدیگه از شب و ستاره انتظارت بیدلیلهخودتی و خاطراتت مث پروانه تو پیله
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است