شاید باید هر دفعه چشمای هرزۀ مردایی رو که اندامت رو وجب می کردن درمی آوردم و قبل از این که بغلت کنم توی گوشت می گفتم: ببین! این سرطان لعنتی داره میره توی تنم. اگر بذاری لمست کنم همین جا تموم میشه. من ترسم می ریزه و دیگه لازم نیست تمام شب رو با هم دعوا کنیم. چرا هیچ وقت برات توضیح ندادم. چرا هیچ وقت تلاش نکردم درکم کنی؟ این شبا همیشه با دعوا تموم می شد...
دوستان اشتباهی در آپلود فایل پیش اومده (وقتی سه تا پادکست رو با هم تهیه می کنی این میشه دیگه!!!) امیدوارم توی پادگیرها تصحیح بشه. فعلا توی «شنوتو» تصحیح شده ولی castbox ... امیدوارم منو ببخشید.
«دنیای اساطیر» پادکستی برای کسانی که می خواهند به صورت علمی رمز و راز دنیای رنگارنگ اساطیر و حماسه ها را درک کنند. «دنیای اساطیر» به اپیزود سوم رسید. در این اپیزود به سراغ خدای هولناک «زروان» رفته ایم.
در شنوتو
castbox
گوگل پادکست
تهران پادکست
بشنوید
اولین نفر کامنت بزار
با عرض پوزش از تأخیر پیش اومده....
دوستان...
یک شیشۀ مه گرفته جلوی...
مادرم همیشه منتظر ب...
لبخند کثیف دوتا پسر...
چند تا ککومک بالای...
من الان باید این جا...
«رامین» پرنده بودن...
این یارو یه تیکه میگه...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است