. فکرش رو بکنید؛ شما در جایی متولد شدید که همۀ موجودات اطرافتون اشکال متکثر و متعدد یک شخصیت، یعنی هیولای وحشی و ترسناک درد هستن! همۀ رفتارهای این موجود در دایرۀ تعامل با اون هیولای وحشی، ساخته شده بودن! هر وقت استخونی از سفره براش کادو می آوردم؛ نمی خورد. نه این که گرسنه نباشه یا غذا رو تشخیص نده. فقط، موجودی که درد رو شناخته، هیچ وقت نمی تونه با ترس دیدار مجدد این هیولا کنار بیاد. گربۀ لاغر کوچولو، تا روزی که از گرسنگی با تشنجی طولانی رنجش به پایان رسید به هیچ غذایی لب نزد. اون از درد خیلی بیشتر از مرگ می ترسید.
«جهان اساطیر» پادکستی در مورد ایران. جدی ترین پادکست فارسی در مورد تحلیل اساطیر ایران و کشورهای صاحب نام در حوزۀ اسطوره و حماسه
در شنوتو
کست باکس
گوگل پادکست
تهران پادکست
بشنوید
با عضویت در کانال تلگرام «پادکست» می توانید به فایل های متفاوت تکمیلی دسترسی داشته باشید.
her black blood
2 هفته پیشرامیننن اینستاتو توی اپیزود ۱۲ بگو 😂❤
her black blood
2 هفته پیشیکی از ارزوهام اینه این بشرو ازنزدیک ببینم
her black blood
2 هفته پیشفوقلعادست :)
پدر سه فرزند و همسر یک زن خانواده دوست به واگن های قطار می رسه. مچ پاهای بچه رو محکم می گیره. تو هوا تابش میده و با قدرت و دقت تمام، سرش رو به سه کنج فولادی واگن میکوبه. کلۀ بچه مثل هندونه می...
پدر سه فرزند و همسر یک زن خانواده دوست به واگن...
شاید باید هر دفعه چشمای هرزۀ مردایی رو که اندامت رو وجب می کردن درمی آوردم و قبل از این که بغلت کنم توی گوشت می گفتم: ببین! این سرطان لعنتی داره میره توی تنم. ا...
شاید باید هر د...
با عرض پوزش از تأخیر پیش اومده....
دوستان عزیز برای سفارش تبلیغات به سابسکرایب نیاز دارم. لطفا بعد از شنیدن لطف کنید و اون سابسکرایب ..... رو بزنید!!!
درد از دست دادن «ماهک»، هیولا نبو...
با عرض پوزش از تأخیر پیش اومده....
دوستان...
یک شیشۀ مه گرفته جلوی چشمامه و من دارم از وسط این جهان غبارآلود صدای آشنای خواهرم و می شنوم. فکر کنم یه ساعت خوابیدم. نه شایدم فقط چند دقیقه. دیگه دارن می ترسن. من نمی ...
یک شیشۀ مه گرفته جلوی...
مادرم همیشه منتظر بود. وقت نداشت با ما حرف بزنه. وقت نداشت دوستمون داشته باشه. فقط به اجبار گاهی بلند می شد. غذایی می پخت. بچه ای می زایید. چیزی می شست و بعد دوبار...
مادرم همیشه منتظر ب...
لبخند کثیف دوتا پسر توجهم رو جلب کرد. چند قدم رفتم عقب و بله!!! من خودم رو توی دردسر انداختم. دخترۀ احمق اصلاً حواسش به یقه اش نیست. از این زاویه حتی منم دارم خط بین دو...
لبخند کثیف دوتا پسر...
چند تا ککومک بالای لپاش بود. قدش دقیقاً اندازۀ من بود شاید فقط یک یا دو سانت کوتاهتر و امان از چشماش!! چشمای متوسط. کاملاً معمولی و خالی از هر اغراق و اضافه ای. نه در...
چند تا ککومک بالای...
من الان باید این جا باشم چون وقتی برم هتل شاید دیگه این حس رو نداشته باشم تا من رو قبل از مرگ یک بار دیگه پای این مجسمه بکشه. شاید دیگه هیچ وقت این لذت رو با نگاه کردن ب...
من الان باید این جا...
«رامین» پرنده بودن یعنی احتمال پرواز. تو یادت رفت باید مواظب پرنده ات باشی. وقتی پرای پرنده باز بشه یا پرواز میکنه؛ یا دق!!! نذار دق کنم «رامین».
«رامین» پرنده بودن...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است