به حسن و خُلق و وفا کس به یارِ ما نرسد
تو...
دلبر بِرَفت و دلشدگان را خبر نکرد
یادِ ...
دیدی ای دل که غمِ عشق دگربار چه کرد
چون ب...
راهی بزن که آهی بر سازِ آن توان زد
شعری...
یارم چو قدحْ به دست گیرد
بازارِ بُتانْ ...
تا سرِ زلفِ تو در دستِ نسیم افتادست
دلِ...
برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست
...
۱
نسیمِ بادِ صبا دوشم آگهی آورد
که ...
صبا وقتِ سحر بویی ز زلفِ یار میآورد
دل ش...
چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد
که ...
رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست
کَرَم ن...
حَسْبِ حالی نَنِوِشتی و شد ایّامی چند
م...
۱
خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
سخ...
گر من از باغِ تو یک میوه بچینم چه شود؟
...
گرچه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود
تا ...
ساقی حدیثِ سرو و گل و لاله میرود
وین ب...
خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است
چون...
خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است
چون...
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ...
ای بیخبر بکوش که صاحبخبر شوی
تا راهرو...
خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم
شطح و ...
در همه دِیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه...
در همه دِیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه...
باز آی و دلِ تنگِ مرا مونس جان باش
وین ...
باز آی و دلِ تنگِ مرا مونس جان باش
وین ...
هر ذره که در خاک زمینی بودهست
پیش از م...
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی ...
امروز تو را دسترس فردا نیست
واندیشهٔ فر...
سالها دل طلبِ جامِ جم از ما میکرد
وآنچه...
فاش میگویم و از گفتهٔ خود دلشادم
بندهٔ ع...
رسید مژده که ایّامِ غم نخواهد ماند
چنان ن...
زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست
در حق...
آن شبِ قدری که گویند اهلِ خلوت امشب است
ی...
سینه از آتش دل، در غمِ جانانه بسوخت
آتشی ...
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که ه...
گدای عشقم و سلطان حسن شاه من است
به حسن...
کامنتی ثبت نشده است
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است