• 7 ماه پیش

  • 14

  • 01:59

حافظ - دیوان غزلیات - غزل شماره ۱۴۰

شعر و ادب پارسی - نشر آوا گستر پویا
0
توضیحات

دلبر بِرَفت و دلشدگان را خبر نکرد ‌

یادِ حریفِ شهر و رفیقِ سفر نکرد ‌

یا بختِ من طریقِ مروت فروگذاشت ‌

هر کس که دید رویِ تو بوسید چشمِ من ‌

کاری که کرد دیدهٔ من، بی‌نظر نکرد

یا او به شاهراهِ طریقت گذر نکرد


گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم

چون سخت بود در دلِ سنگش اثر نکرد


شوخی مکن که مرغِ دلِ بی‌قرارِ من

سودایِ دامِ عاشقی از سر به درنکرد


هر کس که دید رویِ تو بوسید چشمِ من

کاری که کرد دیدهٔ من، بی‌نظر نکرد


من ایستاده تا کُنَمَش جان فدا چو شمع

او خود گذر به ما چو نسیمِ سحر نکرد


با صدای
سیدپویا رضوی
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads