تا سرِ زلفِ تو در دستِ نسیم افتادست
دلِ سودازده از غُصه دو نیم افتادست
چَشمِ جادویِ تو خود عینِ سَوادِ سِحْر است
لیکن این هست که این نُسخه سَقیم اُفتادست
در خَمِ زلف تو آن خالِ سیه دانی چیست؟
نقطهٔ دوده که در حلقه جیم افتادست
زلفِ مشکینِ تو در گلشنِ فردوسِ عِذار
چیست؟ طاووس که در باغِ نعیم افتادست
دلِ من در هوسِ رویِ تو ای مونس جان
خاکِ راهیست که در دستِ نسیم افتادست
همچو گَرد این تنِ خاکی نتوانَد برخاست
از سرِ کویِ تو زان رو که عظیم افتادست
سایهٔ قَدِّ تو بر قالبم ای عیسی دم
عکسِ روحیست که بر عَظمِ رَمیم افتادست
آن که جز کعبه مُقامش نَبُد از یادِ لبت
بر درِ میکده دیدم که مُقیم افتادست
حافظِ گمشده را با غمت ای یارِ عزیز
اتحادیست که در عهدِ قدیم افتادست
اولین نفر کامنت بزار
برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست
...
۱
نسیمِ بادِ صبا دوشم آگهی آورد
که ...
صبا وقتِ سحر بویی ز زلفِ یار میآورد
دل ش...
چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد
که ...
رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست
کَرَم ن...
حَسْبِ حالی نَنِوِشتی و شد ایّامی چند
م...
۱
خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
سخ...
گر من از باغِ تو یک میوه بچینم چه شود؟
...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است