• 8 ماه پیش

  • 24

  • 01:14

حافظ - دیوان غزلیات - غزل شماره ۲۲۷

شعر و ادب پارسی - نشر آوا گستر پویا
1
توضیحات

گرچه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود ‌

تا ریا وَرزَد و سالوس مسلمان نشود ‌

رندی آموز و کَرَم کُن که نه چندان هنر است ‌

حَیَوانی که ننوشد مِی و انسان نشود ‌

گوهرِ پاک بِباید که شود قابلِ فیض ‌

ور نه هر سنگ و گِلی، لؤلؤ و مرجان نشود ‌

اسمِ اعظم بِکُنَد کارِ خود ای دل، خوش باش ‌

که به تَلبیس و حیَل، دیو مسلمان نشود ‌

عشق می‌ورزم و امّید که این فَنِّ شریف ‌

چون هنرهایِ دگر موجب حِرمان نشود ‌

دوش می‌گفت که فردا بدهم کامِ دلت ‌

سببی ساز خدایا که پشیمان نشود ‌

حُسنِ خُلقی ز خدا می‌طلبم خویِ تو را ‌

تا دگر خاطرِ ما از تو پریشان نشود ‌

ذره را تا نَبُوَد همّتِ عالی حافظ ‌

طالبِ چشمهٔ خورشیدِ درخشان نشود ‌


با صدای
سیدپویا رضوی
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads