چند سالی میشه که استکانهای دستهدار اومدن.
با اومدن این استکانها، ما کم کم عادت کردیم نعلبکیها رو کنار بذاریم.
نعلبکیهایی که حکم خنک کننده چای رو برامون داشتند.
نه صرفاً جایِ ...
چند سالی میشه که استکانهای دستهدار اومدن.
...🔹اپیزود بیستو هشتم "دیگرچهکسیقصهمیخواند"
چشمهات رو ببند و وارد دنیای قصهها شو... 💌
🔹صدا و تدوین : امین سمیعی🎧
نوشته : مصطفی محمدی
از کتاب ...
🔹اپیزود بیستو هشتم "دیگرچهکسیقصهمیخواند"...
🔹اپیزود بیستو هشتم با صدای شما همراهان عزیز پادکست قصهها❤️
عیدشما مبارک🎧
مارو در شنوتو بشنوید https://shenoto.com/channel/podcast/Ghesse-ha?tabType=...
🔹اپیزود بیستو هشتم با صدای شما همراهان عزیز پ...
چشمهات رو ببند به قصهها گوش بده... 💌
صدای بلندی تمام افکارم را بهم می ریزد. بوم
شبهای نزدیک به نوروز همیشه همینطور است. در عالم خودت یا...
چشمهات رو ببند به قصهها گوش بده... ...
اپیزود بیست و ششم | داستانکوتاه یادداشتحسینآقا...
صدا و تدوین : امین سمیعی🎧
نوشته : مریم سمیع زادگان
با قصه ها زندگی کن... 💌
اپیزود بیست و ششم | داستانکوتاه یادداشتحسینآ...
اپیزود بیست و پنجم | شایعه!
تاحالا اسیر شایعه شدی؟
صدا و تدوین : امین سمیعی🎧
با قصه ها زندگی کن... 💌
🔹صفحه رو دنبال کنید تا دا...
اپیزود بیست و پنجم | شایعه!
تا...
اپیزود بیست و چهارم | چندساعت قبل...
مرد زنگ در خانه را زد، اما کسی جواب نداد
خودش از در وارد شد و بلند سلام کرد، ولی بازهم پاسخی نشنید.
همسر به او اعتنایی نکرد، ح...
اپیزود بیست و چهارم | چندساعت قبل...
اپیزود بیست و سوم | داستان کوتاه آقای ویلیام گری
صدا و تدوین : امین سمیعی🎧
با قصه ها زندگی کن... 💌
🔹صفحه رو دنبال کنید تا داستان های جدید برا...
اپیزود بیست و سوم | داستان کوتاه آقای ویلیام ...
داستانی از دل خیال و واقعیت...
چشم هاتون رو ببنید و گوش جان کنید 🎧
اپیزود بیستودوم"داستانکوتاه اسبشماره9 "
نوشته آقای مهدی رضایی<...
داستانی از دل ...
اپیزود بیستویکم|داستانکوتاه "ماهدیگههمینموقع..."
یه داستان از گوشه خاطراتم...
با قصه ها زندگی کن... 💌
🔹صفحه رو دنبال کنید تا داستان های جد...
اپیزود بیستویکم|داستانکوتاه "ماهدیگههمینم...
چلیک... چلیک...
زن: اه.. اینم شد عکس آخه، یه عکس بلد نیستی بگیری تو؟
مرد: بسه دیگه صدتا عکس گرفتیم، هر یه متری که راه میریم دوتا عکس میگیری
دیروزم سرهمین چیزا نتونستیم خوب تخت جمش...
چلیک... چلیک...
زن: اه.. اینم شد عکس آخه،...
با قصه ها زندگی کن... 💌
🔹صفحه رو دنبال کنید تا داستان های جدید براتون ارسال بشه...🔹
🔹 صفحه قصه ها در تلگرام رو دنبال کنید https://t.me/Gh...
با قصه ها زندگی کن... 💌
<...
عصبی بود و با تندی قدم برمیداشت، از همان مسیر آشنای قدیمی، نزدیکای بازار و کوچه عربا...
یادش افتاد زمانی پدرش چندتا دهانه مغازه بزرگ اینجا داشت، اما حالا چی؟ به هزار دردسر پول زایمان همسرش را...
عصبی بود و با تندی قدم برمیداشت، از همان مسیر آ...
دکتر صبوری پزشک و جراح مشهور برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد، باعجله به سمت فرودگاه می رفت. او به زحمت خودش را به پرواز رساند و لحظاتی ...
دکتر صبوری پزشک و جراح مشهور برای شرکت در یک کن...
مرد نابینایی گوشه پیادهرو نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود.
روی تابلو نوشته بود: من نابینا هستم لطفا کمک کنید. هوا سرد بود و مردم بی توجه از کنارش عبور می کردند
...مرد نابینایی گوشه پیادهرو نشسته و کلاه و تابلو...
بسیاری از مردم كتاب « شاهزاده كوچولو » اثر اگزوپری را می شناسند. اما شاید همه ندانند كه او خلبان جنگی بود و با نازیها جنگید و در نهایت در یك سانحه هوایی كشته شد.
قبل از شروع جنگ جهانی دوم اگز...
بسیاری از مردم كتاب « شاهزاده كوچولو » اثر اگزو...
متولدِ سالِ سرما و سردترین فصل سال هستم. مادرم همیشه در خاطراتش می گوید اگر کمی دیرتر به بیمارستان رسیده بود، حتما من را در میان برف های خیابان به دنیا می آورد.
اپیزود چهاردهم | شر...
متولدِ سالِ سرما و سردترین فصل سال هستم. مادرم ...
هر قدمی که برمی داشت، نگاه های بیشتریم به طرفش برمی گشت، بانک نسبتا شلوغ بود ولی با اون حجم از جذابیت درست مثل ماهی توی جمعیت می درخشید، ترکیب کت و شلوار طوسی یقه اسکی مشکی با ست کمربند و نیم بوت ق...
هر قدمی که برمی داشت، نگاه های بیشتریم به طرفش ...
یه روز مردی درحالی که دست بچه کوچیکی رو گرفته بود وارد سلمونی شد و بهش گفت ...
همراه قصه ها باشید
🔹 صفحه قصه ها در تلگرام https://t.me/Ghesse_ha1
یه روز مردی درحالی که دست بچه کوچیکی رو گرفته ب...
اینقدر این و پا اون پا کرد تا سرم خلوت شد و مشتریا رفتن چادرش رو باز کرد و زنبیلش رو که داشت از سنگینی بزرگترین هندونه ای که دیروز فروخته بودم پاره میشد گذاشت روی زمین، چشماش سرخ بود انگار شب قبلش ...
اینقدر این و پا اون پا کرد تا سرم خلوت شد و مشت...
خانم معلم رو به شاگردهای کلاس اول گفت: بچهها
خانم م...
نظرتون درباره این اپیزود چی بود؟
با قصه ها زندگی کن... 💌
صدا و تدوین : امین سمیعی
🔹 صفحه قصه ها در تلگرام رو دنبال کنید
https://t.me/Ghess...
نظرتون درباره این اپیزود چی بود؟
اول چشماتو ببند و بعد گوش بده...
پادکست قصه ها
با قصه ها زندگی کن... 💌
صدا و تدوین : امین سمیعی
اول چشماتو ببند و بعد گوش بده...
با قصه ها زندگی کن... 💌
صدا و تدوین : امین سمیعی
منتظر نظرات و پیشنهاداتون هستم ⭐️
🔹 صفحه قصه ها در تلگرام رو دنبال کنید
https://t.me/Ghes...
با قصه ها زندگی کن... 💌
صدا و...
با قصه ها زندگی کن... 💌
صدا و تدوین : امین سمیعی
منتظر نظرات و پیشنهاداتون هستم ⭐️
🔹 صفحه قصه ها در تلگرام رو دنبال کنید
https://t.me/Ghes...
با قصه ها زندگی کن... 💌
صدا و...
پادکست قصهها | داستان کوتاه 🎧
با قصه ها زندگی کن 💌
صفحه ما دنبال کنید و همراه ما باشید.
با ما همراه باشید ⭐️
🔹در تلگرام...
پادکست قصهها | داستان کوتاه 🎧
پادکست قصهها | داستان کوتاه 🎧
اپیزود چهارم - داستان کوتاه مجسمه شگفت انگیز
صدا و تدوین : امین سمیعی
با قصه ها زندگی کن 💌<...
پادکست قصهها | داستان کوتاه 🎧
<...پادکست قصهها | داستان کوتاه 🎧
با قصه ها زندگی کن 💌
با ما همراه باشید ⭐
🔹در تلگرام https://t.me/Ghesse_ha1
🔹در شنوتو https://...
پادکست قصهها | داستان کوتاه 🎧
پادکست قصهها | داستان کوتاه 🎧
اپیزود دوم - ارباب واقعی
با قصه ها زندگی کن 💌
با ما همراه باشید
<...پادکست قصهها | داستان کوتاه 🎧
صدا و تدوین : امین سمیعی
گوش جان کنید...
صدا و تدوین : امین سمیعی
گوش جان کنید...<...
با قصه ها زندگی کن💌داستان های کوتاه و به یاد ماندنی 🍁📚امین سمیعیhttps://t.me/Ghesse_ha1
کاربر شنوتو
1 هفته پیشبرای تعطیلات به دنبال محتوایی آرام بودم خوشحالم از این آشنایی هر پادکست رو چند بار گوش می دم سپاس
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است