• 3 ماه پیش

  • 2

  • 01:44
توضیحات

در سینه‌ رازی‌ دارم

بنشین ای دوست با تو صحبت نازی دارم

چرا هر وقت که شقایق می‌بینم من هم شوق آواز دارم

تو بگو ای دوست

این چه سری‌ست که من با جهان بیرون دارم


چرا هربار که اشک می‌ریزم

مثل اینکه هیزم بر روی آشوب‌های دلم‌‌ می‌ریزم

نکند که در من جهانی‌ست و من چون بی‌خبر

ذره ذره می‌میرم


دستهایم را بگیر

چشم در چشم بگو که بی‌‌تو من هم می‌میرم

حال مرا را اکنون تنها یک چیز خوب می‌کند

که بدانم من هم جهان تو هستم و از من بخواهی که بمان

و من نتوانم بگویم که آنگاه میرم


با عاشقانه‌هایت یک عمر زندگی کردم

جهانم را تو ساختی از آن وقت که با تو رقصیدم

هوای دل غم آلود است امروز

فردا را در صورت تو می‌بینم امروز

عشق با تو خواهد ماند، میدانم

زندگی با تو جریان خواهد داشت، میدانم


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads