• 11 ماه پیش

  • 30

  • 01:55
توضیحات

گفت این بوی تن است یا که خون

گفتم این بوی زایش است به دیده خون

قبضه جان از لحظه لخته شدن یک دریا خون

با جیغ و داد و شیحه‌‌‌هایی چون فرود تیشه فرهاد بر بیستون

تو از این قصه بخوان شرح مفصل حدیث عشق را

گفتن راز به او که افتاد در دل شمس را

آفتاب آمد، جمع کن بساط این کرم‌های شب‌تاب را

از روی لوح سینه‌ام‌، بخوان‌ خطوط نوشته شده با جوهر درد را

‌این همه آیت و باز پرسش از منبع نور؟!

این ماه، این هم نور، قسم به آن لبی که بوسید ترنم خاک را

خواب تا کی؟ برخیز تا ببینی صحنه‌های شگفت‌انگیز بالای کوه‌‌ قاف را

تا دم هست، غنیمت هست، پس کاری بکن چیزی بگو

فراموش نکن آفتاب لب بوم را

به خاطر آر لذت پرواز را


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads