• 1 سال پیش

  • 14

  • 02:09
توضیحات

دست‌هایت را میبینم

طرح و نقشه‌ات را هم میدانم

اما باز من بی‌تابم

مثل یک بید من لرزانم


سایه‌ات را می‌شناسم

طلوعت را بارها و بارها دیده‌ام

در غروبت، من جای تو ستاره روی هم چیده‌ام

من اینگونه ظلمت را برچیده‌ام


با آنکه زندگی را از تو میدانم

داستان بودت را دایم در سر پرورانده‌ام ‌ ‌

اما این‌بار از تو می‌خواهم که بگویی من چه کنم

با راز مرگ‌هایی که از دردش جگر لای دندان می‌فشارم


هر صورتی به شکل یک فرشته

هر ناله‌‌ جان دستور کشتن دیوی با ضربت دشنه

مثل تمام قصه‌های دیو و پری

پایان این قصه‌ هم شیرین مثل خود زری


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads