• 9 ماه پیش

  • 166

  • 05:54

هزار و یک شب ۶۷۷ ششصد و هفتاد و هفتم قصه‌گو شهرزادفتوحی

هنر و زندگی شهرزاد
1
توضیحات

همراه‌شو

بنیوش

بنوش

بنوشان

شب ششصد و هفتاد و هفتم ۶۷۷

 حکایت عجیب و غریب

چون پدر من مرا در زندان کرد و تو را به وادی آتش بفرستاد من دو سال در زندان بماندم. پس از آن مرا رها کرد. من سالی در نزد او بماندم و او را بکشتم. لشکریان به من اطاعت کردند و اکنون چند سال است که در میان لشکر حکمرانی می‌کنم. شبی از شب‌ها بخفتم و تو در خاطر من بودی، تو را خواب دیدم که با قوم جانشاه مقاتله می‌کنی، در حال این هزار عفریت برداشته به سوی تو آمدم. 




تصویر را تصور کن!

بین‌خط‌های هر خبر و هر داستان را ببین و تصور کن و بشنو... 

به روال‌های ناروایی که هنوز از پسِ قرن‌ها برقرار مانده بیندیش...

«هزار‌ویک ‌شب»

ترجمه‌ی عبداللطیف تسوجی تبریزی

قصّه‌گو #شهرزادفتوحی 

تنظیم #مجتبی_میر‌سمیعی 

باشد که قصّه، چترِ باران غصّه‌ها شود

باشد که قصّه، صدفِ آرامشی باشد

 در دریا‌های توفانی این جهان

هنر و زندگی شهرزاد

 یوتیوب

https://www.youtube.com/playlist?list=PLPpgSsdZeHm0DKO5jWxbXXmC-FelHleB0



#هزارویکشب #هزار_و_یک_شب 

Shahrzad Art&Life

@ShahrzadArtandLife 

مشتاق پیشنهاد و نقد و نظر شما هستم:

@ShahrzadFotouhi

🕯


با صدای
شهرزادفتوحی
هنروزندگی شهرزاد
شهرزادقصه‌گو

رده سنی
محتوای تمیز