همراهشو
بنیوش
بنوش
بنوشان
شب ششصد و هفتاد و چهارم ۶۷۴
حکایت عجیب و غریب
تا سه روز یکدیگر را همیکشتند تا اینکه از ایشان جز دو مرد کسی زنده نماند. یکی از آن دو دیگری را بکشت. آنگاه کودکان به آن مرد حمله کردند و او را بکشتند و کودکان نیز به یکدیگر درافتادند تا همهی ایشان هلاک شدند.
🕯
وادی آتش از غایت گرمی به قسمی بود که هرکس در آنجا فرود میآمد در حال هلاک میشد و ساعتی زنده نمیماند. به آن وادی کوهی بلند احاطت کرده بود که از آن کوه راه بهدر نمیرفت.
تصویر را تصور کن!
بینخطهای هر خبر و هر داستان را ببین و تصور کن و بشنو...
به روالهای ناروایی که هنوز از پسِ قرنها برقرار مانده بیندیش...
«هزارویک شب»
ترجمهی عبداللطیف تسوجی تبریزی
قصّهگو #شهرزادفتوحی
تنظیم #مجتبی_میرسمیعی
باشد که قصّه، چترِ باران غصّهها شود
باشد که قصّه، صدفِ آرامشی باشد
در دریاهای توفانی این جهان
هنر و زندگی شهرزاد
یوتیوب
https://www.youtube.com/playlist?list=PLPpgSsdZeHm0DKO5jWxbXXmC-FelHleB0
#هزارویکشب #هزار_و_یک_شب
Shahrzad Art&Life
مشتاق پیشنهاد و نقد و نظر شما هستم:
🕯
اولین نفر کامنت بزار
همراه شوید
بنیوشید
بنوشید
...همراه شوید
بنیوشید
بنوشید
...همراه شوید
بنیوشید
بنوشید
...بیپرخاش...
...
میخوام بگم آدما بهصرف آدم بودن، تو لایههای پ...
چرخ ِ ستاره پنچره
کمک کنین هلش...
نقدی بر ...
تعجّب
شعرگونهای از #نادرابراهیمی
...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است