• 6 ماه پیش

  • 29

  • 02:33

شمارۀ 126 - غزلی از هوشنگ ابتهاج-سایه

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست

 

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت

دوباره گریۀ بی طاقتم بهانه گرفت

شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست

دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت

نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست

صدای خنده فغان گشت و در ترانه گرفت

زهی پسند کماندار فتنه کز بن تیر

نگاه کرد و دو چشم مرا نشانه گرفت

امید عافیتم بود روزگار نخواست

قرار عیش و امان داشتم زمانه گرفت

زهی بخیل ستمگر که هرچه داد به من

به تیغ بازستاند و به تازیانه گرفت

چو دود بی سر و سامان شدم که برق بلا

به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت

چه جای گل که درخت کهن ز ریشه بسوخت

ازین سموم نفس‌کُش که در جوانه گرفت

دل گرفتۀ من همچو ابر بارانی

گشایشی مگر از گریۀ شبانه گرفت



با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز