در موجخیز سینۀ توفان نشستهام
گریان چو شمع در شب هجران نشستهام
چون آسمان، ستاره به دامان نشستهام
چون زلف بی قرار تو از بازی نسیم
هر شب میان جمع، پریشان نشستهام
تا از نگاه گرم تو روشن شود دلم
عمریست همچو آینه، حیران نشستهام
تا چون حباب، بی تو شود خانهام خراب
در موجخیز سینۀ توفان نشستهام
فارغ ز باغبانم و آسوده از بهار
چون لالهای به کنج بیابان نشستهام
از شوق پایبوس تو عمریست بیقرار
مانند اشک در بن مژگان نشستهام
اولین نفر کامنت بزار
هر دم
ستاره می دمد از
سینۀ غمزده
اسـیر عـشقی و
ای
دلم
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است