ستاره می دمد از چلچراغ سرخ تمشک
ستاره بی تو به چشمم شرار می پاشد
فروغ ماه به رویم غبار می پاشد
خدای را! چه نسیم است این که بر تن من
نوازش نفسش انتظار می پاشد؟
خروش رود دمان، شور عشق می ریزد
سکوت کوه گران، شوق یار می پاشد
بیا که پونۀ وحشی ز عطر مستیبخش
بُخور می به لب جویبار می پاشد
ستاره می دمد از چلچراغ سرخ تمشک
که گَردِ نقره بر او آبشار می پاشد
خیال گرمیِ عشقت به ذرههای تنم
نشاط و مستی بی اختیار می پاشد
چه سود از این همه خوبی؟ که بی تو خاطر من
غبار غم به سر روزگار می پاشد
اولین نفر کامنت بزار
سینۀ غمزده
اسـیر عـشقی و
ای
دلم
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است