• 10 ماه پیش

  • 50

  • 01:41

شمارۀ 109 - غزلی از سیاوش کسرایی

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

دور از دیار و یارم و پاییز می‌رسد

 

برخیز و می بریز که پاییز می‌رسد

بشتاب ای نگار که غم نیز می‌رسد

یک روز در بهار وطن سرخوش و کنون

دور از دیار و یارم و پاییز می‌رسد

ساقی بهوش باش که بیهوشی‌ام دواست

افسوس باده خاطره‌انگیز می‌رسد

تا بزم هست جمله حریفند و همنفس

هنگام رزم، کار به پرهیز می‌رسد

تا یاد می‌کنم ز اسیران در قفس

اشکی به عطرونغمه‌درآمیز می‌رسد

گر میوه ی امید نیامد به دست ما

دست شما به دُرّ دل‌آویز می‌رسد

برخیز و موج را به نگونساری‌اش مبین

دریادلا که نوبت آن خیز می‌رسد


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز