دور از دیار و یارم و پاییز میرسد
برخیز و می بریز که پاییز میرسد
بشتاب ای نگار که غم نیز میرسد
یک روز در بهار وطن سرخوش و کنون
دور از دیار و یارم و پاییز میرسد
ساقی بهوش باش که بیهوشیام دواست
افسوس باده خاطرهانگیز میرسد
تا بزم هست جمله حریفند و همنفس
هنگام رزم، کار به پرهیز میرسد
تا یاد میکنم ز اسیران در قفس
اشکی به عطرونغمهدرآمیز میرسد
گر میوه ی امید نیامد به دست ما
دست شما به دُرّ دلآویز میرسد
برخیز و موج را به نگونساریاش مبین
دریادلا که نوبت آن خیز میرسد
اولین نفر کامنت بزار
ما را غم خزان و نش...
باری بیا که
بهار رفت و تو رفتی...
نغمههای جویبار
چون
نوای عشق است و
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است