• 10 ماه پیش

  • 39

  • 02:46

شمارۀ 100- غزلی از بهزاد کرمانشاهی

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

نوای عشق است و نغمۀ دل

                   

گرم بخوانی وگر برانی، ز طرف کویت سفر نخواهم

که دل به سوی توام کشاند، اگر بخواهم وگر نخواهم

بده شرابی ز جام وصلت، وگرنه عهدی مراست با دل

که گر بمیرم ز تشنه کامی، میی ز جام دگر نخواهم

ز دیده گر روی تو نبیند، به چشم مستت، نظر بپوشم

بر آستان تو گر نباشد، به خاک پایت که سر نخواهم

نمی پسندم که راه جوید به آشیان دلم خدا را

گره‌ گشایی به کار زلف تو از نسیم سحر نخواهم

چراغ مهری به پیش پایم نمی فروزند و طرفه بنگر

که من در این ره، به یُمن عشقت مدد ز شمس و قمر نخواهم

اگر به جانم بلا پسندی به سروِ بالای دل پسندت

که جز ولای تو در دو گیتی خبر نگیرم، اثر نخواهم

دلم شکستی و خوش‌دلم من، که تا تو گیسو شکسته داری

مرا نکوتر که همچو زلفت شکست خواهم، ظفر نخواهم

سرود نغزم به گوش جان‌ها از آن خوش آید که هرچه گویم

نوای عشق است و نغمۀ دل، حدیث دُرّ و گُهر نخواهم


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز