نوای عشق است و نغمۀ دل
گرم بخوانی وگر برانی، ز طرف کویت سفر نخواهم
که دل به سوی توام کشاند، اگر بخواهم وگر نخواهم
بده شرابی ز جام وصلت، وگرنه عهدی مراست با دل
که گر بمیرم ز تشنه کامی، میی ز جام دگر نخواهم
ز دیده گر روی تو نبیند، به چشم مستت، نظر بپوشم
بر آستان تو گر نباشد، به خاک پایت که سر نخواهم
نمی پسندم که راه جوید به آشیان دلم خدا را
گره گشایی به کار زلف تو از نسیم سحر نخواهم
چراغ مهری به پیش پایم نمی فروزند و طرفه بنگر
که من در این ره، به یُمن عشقت مدد ز شمس و قمر نخواهم
اگر به جانم بلا پسندی به سروِ بالای دل پسندت
که جز ولای تو در دو گیتی خبر نگیرم، اثر نخواهم
دلم شکستی و خوشدلم من، که تا تو گیسو شکسته داری
مرا نکوتر که همچو زلفت شکست خواهم، ظفر نخواهم
سرود نغزم به گوش جانها از آن خوش آید که هرچه گویم
نوای عشق است و نغمۀ دل، حدیث دُرّ و گُهر نخواهم
اولین نفر کامنت بزار
من از
جوانی را تبه می سا...
ای ایستاده در پس <...
تبسّمَت به
شمع بیپروانۀ تنها...
بشنو درای
چراغ لاله ...
به
مگر خواب اجل شیرین...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است