• 10 ماه پیش

  • 37

  • 01:58

شمارۀ 95 - غزلی از بهارد یگانه

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

شمع بی‌پروانۀ تنها منم


عاشق سرمست و بی‌پروا منم

بی‌خبر از خویش و از دنیا منم

در دل دشت جنون آواره ام

گردباد سرکش صحرا منم

رنگ آسایش ندیدم در جهان

موج بی‌آرام این دریا منم

از غم بی‌همزبانی سوختم

شمع بی‌پروانۀ تنها منم

در نگاه سرکشم پنهان توئی

در دو چشم دلکشت پیدا منم

در نوای گرم نی پنهان منم 

در فروغ پاکِ مِی پیدا منم

گرچه همچون شمع یک شب زنده ام

فارغ از اندیشۀ فردا منم

بس‌که با جان و دلم آمیختی

کس نداند این تو هستی یا منم


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز