• 10 ماه پیش

  • 47

  • 01:58

شمارۀ 90 - غزلی از غلامرضا میرزاخانی(قدسی)

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

کاش داغ دل هویدا بود از سیما مرا


کاش بودم لاله تا جویند در صحرا مرا

کاش داغ دل هویدا بود از سیما مرا

کاش بودم همچو گوهر، تا زند دریادلی

دل به دریا، تا بیابد در دل دریا مرا

کاش بودم چون کتاب افتاده در کنجی خموش

تا نگردد رو به رو، جز مردم دانا مرا

کاش بودم همچو عنقا بی‌نشان در روزگار

تا نبیند چشم تنگ مردم دنیا مرا

کاش بودم شمع، تا بهر رفاه دیگران

در میان جمع سوزانند سر تا پا مرا

کاش بودم همچو شبنم تا میان بوستان

بود هر شب تا سحر در دامن گل جا مرا

کاش «قدسی» از هوا پُر می‌شدم همچون حباب

تا به هر جا جای می‌دادند در بالا مرا

 

 


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز