گلاب می چکد از خامهات به جام غزل
خیال تو دل ما را شکوفه باران کرد
نمیرد آن که به هر لحظه یاد یاران کرد
نسیم زلف تو در باغ خاطرم پیچید
دل خزانزده ام را پر از بهاران کرد
چراغ خانۀ آن دلفروز روشن باد
که ظلمت شب ما را ستاره باران کرد
دو چشم مست تو نازم به لحظه های نگاه
که هرچه کرد به ما ناز آن خماران کرد
من از نگاه تو مستم بگو که ساقی بزم
چه باده بود که در چشم نازداران کرد
به گیسوان بلندت طلای صبح چکید
ببین که زلف تو هم کار آبشاران کرد
دو چشم من که شبی از فراق خواب نداشت
به یاد لالۀ رویت هوای باران کرد
به روی شاخه ز بلبل به شوق یک گل خاست
چنین هنر غم دلدادگی هزاران کرد
گلاب می چکد از خامهات به جام غزل
شکفته طبع تو را روی گلعذاران کرد
اولین نفر کامنت بزار
تو پیک نو بهارانی!...
باغبانان را
شهر خاموش من آن
ما را «پری»
دل سرگشتهام
میان شهر در
یارم توئی،...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است