ای عشق، تو بانوی سیهفام منی!
ای عشق! تو بانوی سیه فام منی
زیبای خموش عمر و ایام منی
دیریست درین باغ که گلبانگت نیست
ای مرغ غمین که بر سر بام منی
شیرینی و شور بزم جانها بودی
اینک چو شراب تلخ در جام منی
گر خوی تو با رمیدگی همراه است
کی رام منی آهوی آرام منی؟
یک شمع چو قامتت نمیافروزند
اما تو همان ستارۀ شام منی
هر چند که ناکام گذشتیم ز هم
چون طعم طرب هنوز در کام منی
آغاز تو بودیام خوشا آن آغاز
شادا به تو چون غم که سرانجام منی
چون چهرۀ تو هنوز در تاریکیست
ای عشق! تو بانوی سیه فام منی
اولین نفر کامنت بزار
ما را غم خزان و نش...
باری بیا که
بهار رفت و تو رفتی...
نغمههای جویبار
چون
نوای عشق است و
من از
جوانی را تبه می سا...
ای ایستاده در پس <...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است