همه جا زمزمۀ عشق نهان من و توست
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامهرسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمۀ عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصۀ فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچۀ عقل
هر کجا نامۀ عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکدۀ ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
اولین نفر کامنت بزار
پیمان شکستن نیست د...
فروغ روی تو
الفت از نالۀ ما
در موجخیز
هر دم
ستاره می دمد از
سینۀ غمزده
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است