• 7 ماه پیش

  • 11

  • 02:00
توضیحات

تاریکی هجوم آورده

از نشخوارهای ذهن هزاران دیو سربرآورده

باز شب شده

باز این سر بی صاحب شده‌

فکر و خیالات‌‌ چون شغالان گشنه باهم غلاویز شده‌

خون هم میرزند

تن را به هم میریزند

آب نجس بر سر و صورت هر چه سجاده پرست می‌ریزند


ایجا میدان اصلی شهر است

اشباح‌ گشته‌ است

از آدم‌‌های گرگ صفت مرده‌خوار پر شده است

دندان تیز می‌کنند

خیکشان‌ پر می‌کنند

جنس دیگر که می‌بینید رم می‌کنند

آب دهانشان

بوی عرق‌شان

از صبح تا شب اُق می‌زنند، یک شهر را بهم می‌زنند


این کلام آخر است

در مقابل‌ات یک آینه‌ است

این توهش از تو خارج است

بیگانه‌ با تو همخانه است

ذهن مشوش ست

سر پر از خشم و نفرت است

دل در سودای شهوت است

تنها راه نجاتت بازگشت به آن خویشتن برتر است


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads