باغ منی هنوز و بهار منی هنوز
باغ منی هنوز و بهار منی هنوز
درچشم من که از گل صدخرمنی هنوز
امیدبخش و تازه رخ وشادی آفرین
صبح بهار و صبحدم گلشنی هنوز
در دیدگانت گرمی جا نبخش باقی است
خورشید نیمروز مه بهمنی هنوز
در جَستن و رمیدن و اِستادن و نگاه
چون بچه آهوان همه سحر و فَنی هنوز
می بینمت که پیش من استاده ای و من
باور نمی کنم که به پیش منی هنوز
امشب چه شد که باز به یاد من آمدی
باری بیا اگرچه پی کشتنی هنوز
درعشق من هنوز اگر شبهه می کنی
زن بودهای و هرچه که باشد زنی هنوز
اولین نفر کامنت بزار
خورشید من! چرا به ...
پایمال باغبانم، در...
باغ زندگانی را تو ...
گوهر عشق ز توفان ب...
دل دیوانه در اندیش...
یاد تو یادگار تو
گیاه سوختهام، با ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است