باغ شکوفه، سردی دور خزان گرفت!
ای داد! چهر عمر غبار زمان گرفت
خورشید ِعشق، تیرگی جاودان گرفت
موی ِ سپید، پرچم تسلیم برکشید
دیدار مرگ، تیر ستیز از کمان گرفت
دست ِ فسوس، بر سر امواج خاطرات
بس عشق ها مرده که از هر کران گرفت
ایمان شکست و زین قفس تیره مرغ بخت
شادان گشود بال و ره آشیان گرفت
پای امید، پیشرو کاروان عمر
آزرده شد ز راه و دل از کاروان گرفت
یار گذشته، دشمن قلب شکسته گشت
باغ شکوفه، سردی دور خزان گرفت
تصویر آرزو، چو غباری به دست باد
آهسته از نظر شد و رخت از میان گرفت
گنج مراد، در دل ویران انتظار
ناجسته ماند و مرگ بر او سایهبان گرفت
بدبینی از شمار فزون گشت و دل ز بیم
با مهربان،
اولین نفر کامنت بزار
فروغ عشق و جوانی چ...
نغمههای مخالف
گلزار جهان خرمی از...
گذشت قافلۀ عمر
مرا فراق تو بی نال...
دور از آن زلف پریش...
تا من به خود نیام...
باغ منی هنوز ...
خورشید من! چرا به ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است