گلزار جهان خرمی از روی تو دارد
مه روی تو، شب موی تو، گل بوی تو دارد
گلزار جهان خرمی از روی تو دارد
گردون که سرا پای وجودش همه چشم است
پیوسته نظر در خم ابروی تو دارد
مهتاب شب افروز که از هاله کند زلف
خود سایهای از خرمن گیسوی تو دارد
نرگس که نظرباز بود در صف گل ها
تا چشم تو را دیده نظر سوی تو دارد
با نکهت زلف تو نسیم سحری را
هر جا نِگرم سر به تکاپوی تو دارد
تا ساقی این بزم تویی، بادۀ گلرنگ
این گرمی و لطف از اثر خوی تو دارد
" گلچین" که به شیرین سخنی شهرۀ شهر است
لطف سخن از لعل سخنگوی تو دارد
اولین نفر کامنت بزار
گذشت قافلۀ عمر
مرا فراق تو بی نال...
دور از آن زلف پریش...
تا من به خود نیام...
باغ منی هنوز ...
خورشید من! چرا به ...
پایمال باغبانم، در...
باغ زندگانی را تو ...
گوهر عشق ز توفان ب...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است