• 4 هفته پیش

  • 6

  • 02:16

شمارۀ 57 - غزلی از علی صدارت

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

فروغ عشق و جوانی چو ماهتابی بود


گذشت عمر و تو گویی خیال و خوابی بود

گذشته حسرت و آینده چون سرابی بود

نبود لایق تفسیر و در خور تعبیر

نه زندگی، که پریشان خیال و خوابی بود

براستی که ز دریای بی‌کران وجود

وجود ناقص ما فی‌المثل حبابی بود

سری به دست نیامد مرا ز رشتۀ عمر

که سر به سر گرهی بود و پیچ و تابی بود

چه رازها که نگفتیم و بارها در دل

نهفته ماند چو گنجی که در خرابی بود

ز عمر طرف نبستیم جز در آن محفل

که همزبان قلمی، همنشین کتابی بود

ز تیرگی چو شبی زندگی گذشت و در آن

فروغ عشق و جوانی چو ماهتابی بود

بشستمی همه با آب دیده دفتر عمر

در آن اگر نه از آئین عشق، بابی بود

ز عمر دورۀ برجسته شباب «نسیم»

درست همچو حبابی، به روی آبی بود

 


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads