نغمههای مخالف
تا کی به کار بسته گره میفزاییام؟
بگشای لب که تا گرهی بر گشاییام
ای عمر من گذشته به راه وفای تو
دانستهام که میکُشی از بیوفاییام
گویی تو نیز دشمن جانی، که همچو دل
هر لحظه بر غمی، غم دیگر فزاییام
آخر، زمانه از تو جدا میکند مرا
چندین چرا شتاب کنی در جداییام؟
طالع نگر که حاصلم از دوست دشمنی ست
بیگانگی بوَد ثمر آشناییام
بیچاره من اسیر دل و دل اسیر دوست
تا کی بوَد ز دست دو دشمن رهاییام
بر من چو گل مخند درین گلستان که هست
بی برگیام نتیجۀ بیدست و پاییام
از پرتو وجود مرا نیست بهرهای
شمعم که بهر جمع بود روشناییام
گلچین ز نغمه های مخالف نیام ملول
تا هست با "امیر" و "رهی" همنواییام
اولین نفر کامنت بزار
گلزار جهان خرمی از...
گذشت قافلۀ عمر
مرا فراق تو بی نال...
دور از آن زلف پریش...
تا من به خود نیام...
باغ منی هنوز ...
خورشید من! چرا به ...
پایمال باغبانم، در...
باغ زندگانی را تو ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است