سه شب پیش، بیماری به ن...
داریم یک پسربچۀ 10ساله...
"متأسفانه باید بگویم که احتمالاً سرطان دارید......
با H و چند نفر از رفقا...
جایزۀ پایان دورۀ 6 ما...
امشب جان یک نفر را نجا...
موادفروش حرامزادۀ عزی...
از تمام پزشکهای «طرح...
جواب آزمایش یکی از بیم...
هنوز از اولین چرتم بعد از سه شیفت کار، نیم ساعت...
باید از خودم تعریف کنم...
هرچه که از نظر اوقات ف...
دوشنبه، 30 آگوست 2004
هرچه که از نظر اوقا...
چهارشنبه، 18 آگوست، 20...
سهشنبه، سوم آگوست 200...
اصولاً تصمیم به اشتغال...
همین ابتدا باید راهنما...
من سحر حمیدی هستم. دکتر سحر حمیدی فراهانی
در سال 2010، بعد از شش سال دورۀ آموزشی و بیش از شش سال دست و پنجه نرم کردن با بیماران و رخدادهای مختلف در بخشهای بیمارستان، شغل پزشکی را رها کردم.پدر و مادرم هنوز مرا به خاطر این کار نبخشیدهاند.بههرحال، مرا به خاطر اینکه همین اول این موضوع را لو دادم ببخشید، اما همۀ شما با اینکه میدانستید که کوه یخ در نهایت به کشتی تایتانیک برخورد میکند، با اینحال بدون اهمیت دادن به آن، فیلم را تا آخر تماشا کردید!وقتی برای اولینبار خاطراتم در انگلستان به چاپ رسید، فکر میکردم که فقط یک کتاب بسیار اختصاصی و بومی در مورد زندگی یک پزشک در سیستم خدمات ملی سلامت انگلستان نوشتهام. اما این اولین بار در زندگیام نبود که چنین اشتباه قابل تأملی میکردم. کتاب من تاکنون به 35 زبان مختلف ترجمه شده، در مجموع بالغ بر یک و نیم میلیون نسخه از آن فروش رفته، و بیوفقه از پزشکانی در بلاروس و بوگوتا، بارسلونا و بانکوک ایمیلهایی دریافت میکنم که معتقدند: "انگار اتفاقات این کتاب، عیناً در بیمارستان آنها نیز رخ داده است".
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است