امشب جان یک نفر را نجات دادم. صدای زنگولکم درآمد تا بیمار بستری شدۀ 68 سالهای را ببینم که چیزی نمانده بود جان به جان آفرین تسلیم کند؛ زنگ هشدار کنار تختش را فشرده و از پشت شیشه های مشجر سالن چشم به راه حضرت عزرائیل بود! سطح اشباع اکسیژن خونش به 73 درصد رسیده بود؛ و شک ندارم که اگر دستگاه فروش خودکار خوراکی خراب نبود و من مثل همیشه شکلات «اسنیکرز»ام را خریده بودم؛ کار از کار گذشته بود!
اولین نفر کامنت بزار
موادفروش حرامزادۀ عزی...
از تمام پزشکهای «طرح...
جواب آزمایش یکی از بیم...
هنوز از اولین چرتم بعد از سه شیفت کار، نیم ساعت...
باید از خودم تعریف کنم...
هرچه که از نظر اوقات ف...
دوشنبه، 30 آگوست 2004
هرچه که از نظر اوقا...
چهارشنبه، 18 آگوست، 20...
سهشنبه، سوم آگوست 200...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است