توضیحات
غزلی از مشرفالدین مصلح بن عبدالله شیرازی
سعدی
نه هر چه جانورند آدمیتی دارند
بس آدمی که در این ملک نقش دیوارند
سیاه سیم زراندوده چون به بوته برند
خلاف آن به در آید که خلق پندارند
کسان به چشم تو بیقیمتند و کوچکقدر
که پیش اهل بصیرت بزرگمقدارند
برادران لحد را زبان گفتن نیست
تو گوش باش که با اهل دل به گفتارند
که زینهار به کشّی و ناز بر سر خاک
مرو که همچو تو در زیر خاک بسیارند
به خواب و لذت و شهوت گذاشتند حیات
کنون که زیر زمین خفتهاند بیدارند
که التفات کند عذر کهاین زمان گویند؟
کجا به خوشه رسد تخم کاین زمان کارند؟
هزار جان گرامی فدای اهل نظر
که مال و منصب دنیا به هیچ نشمارند
کرا نمیکند این پنجروزه دولت و ملک
که بگذرند و به ابنای دهر بگذارند
طمع مدار ز دنیا سر هوا و هوس
که پر شود مگرش خاک بر سر انبارند
دعای بد نکنم بر بدان که مسکینان
به دست خوی بد خویشتن گرفتارند
به جان زندهدلان سعدیا که ملک وجود
نیرزد آن که وجودی ز خود بیازارند
#سعدی_شیرازی
نوای ساز #نادر_فولادینسب
اجرا #شهرزادفتوحی
تنظیم #مجتبی_میرسمیعی
در شنوتو و پادگیرها بشنوید:
در یوتیوب بشنوید:
https://youtu.be/6aKYJAbfWAM
@naderfouladinasab
@ShahrzadArtandLife
با صدای
غزل ۲۳ از مواعظ سعدی
نوای ساز نادر فولادینسب
اجرا شهرزاد فتوحی هنر و زندگی شهرزاد
تنظیم مجتبی میرسمیعی