توضیحات
غزلی از صائب تبریزی
صائب
عرقفشانی آن گلعذار را دریاب
ستارهریزی صبح بهار را دریاب
درون خانه خزان و بهار یکرنگ است
ز خویش خیمه برون زن، بهار را دریاب
ز گاهوارهی تسلیم کن سفینهی خویش
میان بحر حضور کنار را دریاب
ز فیض صبح مشو غافل ای سیاهدرون
صفای این نفس بیغبار را دریاب
عقیق در دهنِ تشنه کارِ آب کند
به وعدهای جگر داغدار را دریاب
تو کز شراب حقیقت هزار خم داری
به یک پیاله من خاکسار را دریاب
#صائب_تبریزی
نوای ساز #نادر_فولادینسب
اجرا #شهرزادفتوحی
تنظیم #مجتبی_میرسمیعی
در شنوتو و پادگیرها بشنوید:
در یوتیوب بشنوید:
https://youtu.be/KpOUVnv1uX8
@naderfouladinasab
@ShahrzadArtandLife
با گل بهار نمیشود...
امسال هم میبینم که نه من سختدلتر شدهام و نه روزگار مهربانتر...
هر گوشه میشکفد و میروید... دلو جانم هر روز نو روزی است که به مصافِ روزگار میرود و زیر پای آن له میشود و بازمیگردد تا دوباره گلهای بهارِ جانش را سروسامانی دهد و روزی نو را آغاز کند... در این تلاشِ امیدوارانهی افقْموهوم سرخوشی و ذوقِ بهار و نوروزِ طبیعت با من است... از شوقِ دیگران هم به شوق میآیم و از جوانهها جان میگیرم. اینجا من در این چرخههای فرسایندهی هرروزه، هیچ بویی از روییدن و نو شدن و دگرگونی نمیشنوم. بهار در من است و در دل آدمهای خوبِ روزگار و در کنجِ دلِ آن شکوفه که با امید میروید ولیک آنچه جاریست در رود این روزگار، مشامآزار و تلخ است و با نور ِهیچ گلی روشن نمیشود... باز با همه امیدی که میتوانم با جانِ فرسودهام جمع کنم، گل میپراکنم...
شاید ...شاید چیزی از امروز به فردا... از امسال به سالی دیگر ... از این روزگار به روزگاری دیگر بهتر شود... کاش روزگار و آدمها همیشه بهاری بودند ... نمیدانی چه توانی میخواهد نازکدلیهایم در بیدادِ این روزگار ِدنی...
#شهرزادفتوحی
Shahrzad Art&Life
@shahrzadartandlife
با صدای
غزلی از میرزا محمد علی صائب تبریزی
با اجرای شهرزاد فتوحی
نوای ساز نادر فولادینسب
تنظیم مجتبی میرسمیعی
هنر و زندگی شهرزاد