توضیحات
من از عُمقِ وجودِ خود
درین نیمه شبِ تاریک و روحانی
شبِ قدرِ اهورایی
خدایم را صدا کردم
نمیدانم چه میخواهی از او امشب؟
نمی دانم چه داری دغدغه در جان؟
ولی امشب،
برای تو،
برای من ،
برای ما ،
دعا کردم ،
برای رفع غم هایت ،
شکوفا گشتنِ گلهایِ رویایت،
برایِ خنده بر لبهایِ زیبایت ،
برای رافتِ روحت ،
برایِ قلبِ معصومت ،
برایِ آرزوهایت،
برایِ تو ،
تمام انچه در فکرت ،
شده یک مشکل بی حل ،
برایِ آن دعا کردم ،
به درگاهش دعا کردم ،
به او با گریه ام،
با اشک هایِ چشمِ خود گفتم ،
که حاجت هایِ تو ،
امشب روا گردد.
لبت شاد و دلت ،
فارغ شود از غم ،
و میدانم خدا از نیّتِ قلبت ،
تمامِ آرزوهایت ،
یکایک حاجتی که در دلت داری ،
خبر دارد ،
و می دانم ،
دعای من ،
دعای تو ،
دعای ما ،
که از دلهایمان
سرچشمه می گیرد ،
همین امشب ،
اثر دارد .
و می دانم خدا از تو ،
خبر دارد ،
و می داند ،
چه میخواهی ازو امشب ،
یقین دارم دعاهایت به درگاه الهی ،
می رسد امشب ،
روا می گردد امشب حاجت قلبت ،
همین امشب گل تقدیر تو ،
جانانه می روید ،
و عطر خوب آن گویی ،
فضایِ خانه را پُر میکند از شوکتِ فردا ،
حمیدرضاهرندی
نیمه شب ۲۴ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ مصادف با ۱۹ رمضان
#شعر
#دعایمن
https://t.me/radio_istgah_shab