زورق شعر من از چشم تو بیرون نرود
تا شب زلف تو سرفصل غزل خوانیهاست
زندگینامۀ من شرح پریشانیهاست
با تو من پنجرهای رو به طراوت دارم
که بهار نفسش گرم گلافشانیهاست
طعم تصنیف تو در باور بلبل پیچید
که سحر تا به سحر محو غزلخوانیهاست
از تو روزی خبری داد نسیمیّ و هنوز
کوچه نورانی انبوه چراغانیهاست
زورق شعر من از چشم تو بیرون نرود
رام دریا نشدن منطق توفانیهاست
من به کفری که تو پیغمبر آنی شادم
گرچه دنیا پر انواع مسلمانیهاست
آی مجنون خیابان سلامت، برگرد
عشق حسی است که مخصوص بیابانیهاست
من در آغوش سلامت گل باغی نشدم
این غزلها همه پروردۀ ویرانیهاست
اولین نفر کامنت بزار
دل را به ...
عمریست می بالـم ب...
کجاست
یاد پایی...
باغ شب م...
خدا کند نپرد مستی...
کجایی ای ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است