کجایی ای گل شب بوی بینشانی من؟
گرفته بوی تو را خلوت خزانی من
کجایی ای گل شب بوی بی نشانی من؟
غزل برای تو سر میبُرم، عزیزترین!
اگر شبانه بیایی به میهمانی من
چنین که بوی تنت در رواقها جاریست
چگونه گل نکند بغض جمکرانی من؟
عجب حکایت تلخیست ناامید شدن
شما کجا و من و چادر شبانی من؟
در این تغزّل کوچک، سرودمت ای خوب
خدا کند که بخندی به ناتوانی من
به پای بوس تو آیینه دستچین کردم
کجایی ای گل شب بوی بینشانی من؟
اولین نفر کامنت بزار
عمری ست که میترسم...
همین
با عطر و...
سرمست از ...
دلتنگی ام را از تو...
چشمهای ...
مگذار تا ...
اجاق خاط...
دلم گرفت از اين
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است