• 4 ماه پیش

  • 6

  • 02:10

شمارۀ 68 - غزلی از مرتضی امیری اسفندقه

پانصد غزل-بخش پنجم
0
توضیحات

مگذار تا زندانی بیداد باشم


معشوقِ من! بگذار تا آزاد باشم

آزاد در این عمرِ بی بنیاد باشم

تصویر من حتی ندارد طاقت قاب

کاری بکن، تا خارج از ابعاد باشم

دینِ تو از تو، دین من از من، رها کن

تا شاد باشی پیش من تا شاد باشم

بغضِ فرو خفته نشان از عقده دارد

گاهی مرا بگذار، تا فریاد باشم

خود را فقط با خود بسنج ای همنفس، تو

شیرین تر از آنی که من فرهاد باشم

صیدم ولیکن می‌توانم ماهیِ من!

کاری کنم تا مثل تو، صیّاد باشم

داد مرا از من بگیر ای من تر از من!

مگذار تا زندانی بیداد باشم

تو هرچه‌باداباد بودی ها! نبودی؟

بگذار من هم هرچه‌باداباد باشم


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز