• 4 ماه پیش

  • 0

  • 01:40

شمارۀ 65 - غزلی از مرتضی امیری اسفندقه

پانصد غزل-بخش پنجم
0
توضیحات

دچار خلوت خاموش نيمه شب‌هاييم!


من و تو هر دو غريبيم، هر دو تنهاييم

من و تو غمزده، مثل غروب درياييم

كسی كه با من و تو آشناست، ناپيداست

من و تو گر همه باشند، باز تنهاييم

به حال تشنگی ما دلی نمی‌سوزد

ملال‌بار تر از ريگ‌های صحراييم

نديده روز خوشی چشم‌های خستۀ ما

دچار خلوت خاموش نيمه شب‌هاييم

به دوش ما غم یک عمر خانه‌بردوشی‌‌ست

من و تو شهرۀ آوارگان دنياييم

من و تو شاهد مرگ بنفشه ها بوديم

كسی كه هيچ نديده بهار را ماييم

ببين چگونه به ما خيره‌ خيره می‌خندند

من و تو ... آه من و تو، چقدر رسواييم

 


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز