باغ شب من کاش درش بسته بماند!
بگذار که این باغ درش گم شده باشد
گلهای ترش برگ و برش گم شده باشد
جز چشم به راهی به چه دل خوش کند این باغ
گر قاصدک نامهبرش گم شده باشد
باغ شب من کاش درش بسته بماند
ای کاش کلید سَحرش گم شده باشد
بی اختر و ماه است دلم مثل کسی که
صندوقچۀ سیم و زرش گم شده باشد
شب تیره و تار است و بلا دیده و خاموش
انگار که قرص قمرش گم شده باشد
چاهیست همه ناله و دشتیست همه گرگ
خواب پدری که پسرش گم شده باشد
آن روز تو را یافتم افتاده و تنها
در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بیسر
چون شیشۀ عطری که درش گم شده باشد....
اولین نفر کامنت بزار
خدا کند نپرد مستی...
کجایی ای ...
عمری ست که میترسم...
همین
با عطر و...
سرمست از ...
دلتنگی ام را از تو...
چشمهای ...
مگذار تا ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است