یاد پاییز به خیر و کَهَر نوزینش
چه بهاری ست که آفت زده فروردینش
و لجن میچکد از چارقد چرکینش
چه بهاریست که می آید و زهرابۀ مرگ
دم به دم میچکد از داس شقایق چینش
چه بهاری ست که جای گل و آواز و درخت
خرمنی خر ملخ انداخته در خورجینش
چه بهاری ست که در دایرهای از کف و خون
چون گلی یخ زده پر ریخته بلدرچینش
داد ازین کرگدن وحشی صحراپیما
یاد پاییز به خیر و کهر نوزینش
ما که چون زاغچه ها سرخوش و خندان بودیم
با زمستان و درختان بلور آجینش
دست دهقان تبهکار تبرباران باد
تا دگربار اجابت نشود آمینش ...!
اولین نفر کامنت بزار
باغ شب م...
خدا کند نپرد مستی...
کجایی ای ...
عمری ست که میترسم...
همین
با عطر و...
سرمست از ...
دلتنگی ام را از تو...
چشمهای ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است