ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
آواز عاشقانۀ ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانۀ دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقدهگشا در گلو شکست
ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای، هایهای عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
" بادا " مباد گشت و " مبادا " به باد رفت
" آیا " ز یاد رفت و " چرا " در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا در گلو شکست
اولین نفر کامنت بزار
رؤیای آش...
منظومۀ دل...
تو را دو...
با غبار ...
به
خورشید از
چشمهای<...
امیدِ
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است