چشمهای گشتهام از عشق تو پرجوش امشب
یاد لعل تو مرا میبرد از هوش امشب
میسپارم چو به فریاد دلم گوش امشب
خون دل میخورم از جام غمت گرچه مدام
باز میریزی و گویی که تو را نوش امشب
صبر و آرام و قرار و دل و دینم برده ست
زلف مشکین تو تا ریخته بر دوش امشب
مست میخانۀ چشم تو چنانم که مدام
میکنم هستی خود در تو فراموش امشب
دانیالم که به دنبال تو زان سوی افق
خسته باز آمدهام تا به بر شوش امشب
گر عتابم کنی ای دوست و گر بنوازی
چشمهای گشتهام از عشق تو پرجوش امشب
خواهی ار معنی رندی و صفا دریابی
گوش کن زمزمۀ مست دلم گوش امشب
سقف افلاک به هم میزنم از شوق اگر
با خیال تو شوم باز همآغوش امشب
اولین نفر کامنت بزار
امیدِ
نفسهایم همه
تو خون سبز زمینی ت...
تو نرم و سبز و لطی...
آه ای
ابر دلتنگـ
نسیمِ چل...
عبور داد مرا از
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است