• 4 ماه پیش

  • 4

  • 02:28

شمارۀ 19 - غزلی از احمد عزیزی

پانصد غزل-بخش پنجم
0
توضیحات

خورشید از شرار دل ما زبانه‌ای‌ست

 

از کعبۀ جمال تو بُت هم نشانه‌ای‌ست

هرجا که عشق خیمه زند آستانه‌ای‌ست

بانگ اناالحق ازچه گیاهی نمی دهد؟

اینجا درخت وادی سینا جوانه‌ای‌ست

امروز وصف حُسن که شد دفتر بهار؟

صحرا گل است و گل غزل عاشقانه‌ای‌ست

بنگر به دشت کز رد تیر تجلی‌اَت

بر دامن بهار چه رنگین کمانه‌ای‌ست

چندان ز سوز عشق تو آتش گرفته‌ایم

خورشید از شرار دل ما زبانه‌ای‌ست

دریا به وسع مشرب ساحل نهاده‌اند

هرجا که بحر هست امید کرانه‌ای‌ست

ساغر کجا به گرد لب دوست می رسد؟

مقصود چشم یار بُوَد، مِی بهانه‌ای‌ست

ارباب خرقه راه خرابات بسته‌اند

ساغر ز جانِ ریش بزن، دون زمانه‌ای‌ست

فرقی به حال نالۀ بلبل نمی کند

هرجا جنون شکوفه کند آشیانه‌ای‌ست!


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز