بی مهر و شور عاشقی رنگی ندارد زندگی
ای دل بیا چون باغ گل شاداب و خندانت کنم
چون چشم شورانگیز او شوخ و غزلخوانت کنم
یاد جوانی میبرد ما را به کوی عاشقی
آنجا بیا تا یک نفس گل در گریبانت کنم
باران اشکم میچکد چون شمع بر دامان شب
بازآ دمی ای ماه من تا نوربارانت کنم
بی مهر و شور عاشقی رنگی ندارد زندگی
خواهم که یک بار دگر ای دل چراغانت کنم
کو آن چراغ آسمان؟ آن غمگسار عاشقان؟
ای ماه! میخواهم شبی در خانه مهمانت کنم.
اولین نفر کامنت بزار
دلم
شکوه سبز...
خنده بر ...
برای زیستنم،
شراب کهن...
وداع بوس...
تویی جوانهٔ جاوید ...
ابرِ چمنِ تشنه
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است